ای هر دل از خیال تو میخانه دگر از صائب تبریزی غزل 4732
1. ای هر دل از خیال تو میخانه دگر
هر گردشی ز چشم تو پیمانه دگر
1. ای هر دل از خیال تو میخانه دگر
هر گردشی ز چشم تو پیمانه دگر
1. از زیر چشم در رخ مستور می نگر
مستور رابه دیده مستور می نگر
1. برق سبک عنان نرسد در شتاب عمر
زنهار دل مبند به مد شهاب عمر
1. از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر
کز موجه سراب بود پود و تار عمر
1. صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر
عیش رمیده را به کمند شراب گیر
1. منصوروار پختگی از چوب دار گیر
این میوه رسیده ازین شاخسار گیر
1. سرمایه جنون ز نسیم بهار گیر
داغت اگر کمی کند از لاله زار گیر
1. فصل شباب رفت ره خانه پیش گیر
کنجی نشین و سبحه صد دانه پیش گیر
1. نخل خزان رسیده ما را فشانده گیر
برگ ز دست رفته ما را ستانده گیر
1. جز گوشه قناعت ازین خاکدان مگیر
غیر از کنار هیچ ز اهل جهان مگیر
1. از هیچ آفریده به دل گرد کین مگیر
درزندگی قرار به زیر زمین مگیر
1. هرچند جهانسوز بود جلوه دلدار
این شعله دو بالاشود از جامه گلنار