این نه هاله است نمایان شده از دور قمر از صائب تبریزی غزل 4672
1. این نه هاله است نمایان شده از دور قمر
پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر
1. این نه هاله است نمایان شده از دور قمر
پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر
1. برفروز از می و زنگ از دل آگاه ببر
بر فلک جرعه بیفشان کلف از ماه ببر
1. ای دهان تو و گفتار ز هم شیرین تر
لب لعل تو و رخسار ز هم رنگین تر
1. الفت خلق عذاب دل فرزانه شمر
هرکه بیگانه شود معنی بیگانه شمر
1. چشم آرام مدارید ز سر منزل عمر
که سبکسیرتر ازموج بود ساحل عمر
1. تیغ الماس بر اطراف کمر دارد مهر
از صف آرایی شبنم چه خطر داردمهر؟
1. چند روزی چو قلم سربه ته انداخته گیر
ورقی چند به بازیچه سیه ساخته گیر
1. گشاده رویی من برد دست خصم از کار
شراب شیشه شکن در پیاله شد هموار
1. به زندگی دل آزاده را ز تن بردار
سبک چو باد صبا شو، ره چمن بردار
1. چو غنچه نکهت خود از صبا دریغ مدار
ز آشنا سخن آشنا دریغ مدار
1. ز طوطیان شکر ناب را دریغ مدار
ز سبز کرده خود آب رادریغ مدار
1. چو شمع، جان ز نسیم سحر دریغ مدار
ز دوستان سبکروح سر دریغ مدار