آثار صائب تبریزی

صفحه 39 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 تهی چشمان چه می دانند قدر روی نیکو را؟ نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را

2 ز خواب بی خودی بیدار کن آن چشم جادو را که از خط هست در طالع شکستی طاق ابرو را

3 ترا از دیدن آیینه چون مانع توانم شد؟ که می سازد دو چندان خوبی آن روی نیکو را

4 به افسون می توانستم پری در شیشه کرد، اکنون میسر نیست آرم در خیال آن آشنا رو را

1 طلایی شد چمن ساقی بگردان جام زرین را بکش بر روی اوراق خزان دست نگارین را

2 سر زلفی که در دنبال دارد خط معزولی کم از خواب پریشان نیست چشم عاقبت بین را

3 نگاه ساده لوحان بر حریر خواب می غلطد همیشه خار در جیب است چشم عاقبت بین را

4 نوای شور محشر خنده کبک است در گوشش چه پروا از فغان عاشقان آن کوه تمکین را؟

1 نگاه عجز باشد گر زبانی هست عاشق را بود زخم نمایان، گر دهانی هست عاشق را

2 گهر در پله میزان یوسف سنگ کم باشد وگرنه دیده گوهرفشانی هست عاشق را

3 ازان پاک است از گرد علایق دامن پاکش که دایم در نظر آب روانی هست عاشق را

4 مروت نیست آب ای سنگدل بر تشنگان بستن بکش تیغ از میان تا نیم جانی هست عاشق را

1 نمی خواهیم روی تلخ ابر نوبهاران را به مشت خار ما سرگرم کن آتش عذاران را

2 ز چشم شور زاهد جام در دستم نمکدان شد سزای آن که در مجلس دهد ره هوشیاران را!

3 غبار عاشقان چون گردباد از پای ننشیند گره نتوان زدن در سنگ، خاک بی قراران را

4 به زخم چنگل شاهین بساز ای کبک بی پروا به رعنایی بریدی تیغ چندین کوهساران را

1 چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟ که سازد طفل بازیگوش کاغذباد قرآن را

2 اگر چون دیگران شمعی ز دلسوزی نمی آری چراغان کن ز نقش پای خود خاک شهیدان را

3 رسایی داشتم چشم از شب وصلش، ندانستم که در ایام موسم کعبه سازد جمع دامان را

4 زلیخا چون کشد بر روی یوسف نیل بدنامی؟ که گردد چاک تهمت، صبح صادق، پاکدامان را

1 ز رنجش نیست خوشتر هیچ خلقی تندخویان را چو پشت سر نباشد عذرخواهی زشت رویان را

2 ز دست عقل دور اندیش کاری برنمی آید مسخر می کند دیوانگی زنجیرمویان را

3 چراغ بی زوال حسن خاموشی نمی داند دم عیسی است باد صبح شمع لاله رویان را

4 نگرداند عقیق از کاوش الماس روی خود دم شمشیر، صبح عید باشد نامجویان را

1 ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را که افزاید رسایی از گره در رشته باران را

2 ز طوفان پنجه مرجان نگردد بحر را مانع کجا ساکن کند دست نوازش بی قراران را؟

3 به قدر سعی، از مقصود هر کس بهره ای دارد که منزل پیش پای خود بود، دامن سواران را

4 چه پروای دل صد پاره دارد تیغ سیرابش؟ که هر برگی زبان شکر باشد نوبهاران را

1 ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشقبازی را به طفلان واگذار این ابجد عشق مجازی را

2 به استغنای مجنون حسن لیلی برنمی آید که ناز نازنینان است در سر، بی نیازی را

3 اگر داری دل پاکی درآ در حلقه مستان که اینجا آبرویی نیست دامان نمازی را

4 خمار درد نوشان را می ناصاف می باید توان در خاکساری یافت ذوق خاکبازی را

1 به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را مکن صرف زمین شور، آب زندگانی را

2 به مهر خامشی تیغ زبان را کن سپرداری اگر دربسته می خواهی بهشت جاودانی را

3 ز می بگذر که باشد در قفا همچون گل رعنا خمار زردرویی باده های ارغوانی را

4 دو روزی تلخ کن بر دیده خود خواب شیرین را که از شبگیر، ره نزدیک گردد کاروانی را

1 ز دست یکدگر شکرلبان گیرند سنگش را ز شیرینی به حلوا احتیاجی نیست جنگش را

2 به بال عاریت حاشا که تیرش سر فرود آرد سبکدستی که پیکان بال و پر گردد خدنگش را

3 به حرف عاشق بیدل، که پردازد در آن محفل که چون طوطی به گفتار آورد آیینه زنگش را

4 مرا می پرورد در کوهساری عشق سنگین دل که باشد ناز چشم آهوان داغ پلنگش را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی