آثار صائب تبریزی

صفحه 38 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما جواهر سرمه ای می خواست چشم اشکبار ما

2 اگر چه بی صفا گردد ز گرد آیینه روشن یکی صد شد ز گرد خط، صدای گلعذار ما

3 خط آزادی اغیار شد گر خط شبرنگش شب قدری است بهر دیده شب زنده دار ما

4 نگه دارد خدا از چشم بد آن روی نو خط را! که دام عنبرین سامان دهد بهر شکار ما

1 به ساغر احتیاجی نیست حسن نیم مستش را که می جوشد می از پیمانه چشم می پرستش را

2 به چندین دست نتوانست مژگانش نگه دارد ز افتادن به هر جانب نگاه نیم مستش را

3 نمی سازد پریشان مغز را بوی حنا چندین کدامین سنگدل بر چشم مالیده است دستش را

4 در آغوش نگین دان نیست آرامش ز بی تابی گهر در خانه زین دیده پنداری نشستن را

1 بدل زان با تپیدن های دل کردم دویدن را که بیم راه گم کردن نمی باشد تپیدن را

2 ز بی تابی چنان سررشته تدبیر گم کردم که از سیماب می گیرم سراغ آرمیدن را

3 اگر دلجویی طفلان نمی شد سنگ راه من به مجنون یاد می دادم ز خود بیرون دویدن را

4 ازان هرگز نیفتد آب گوهر از صفای خود که دارد جمع یکجا با رمیدن آرمیدن را

1 اگر آزاده ای بگذار اسباب تجمل را که بی برگی به سامان می کند کار توکل را

2 ز جمعیت دل صد پاره عاشق خطر دارد کمر بستن برد از باغ بیرون دسته گل را

3 نفس در صحبت بی نسبت از من برنمی آید حضور زاغ باشد سرمه آواز بلبل را

4 مرا ترساند از تیغ تغافل یار، ازین غافل که صبر من کند دندانه شمشیر تغافل را

1 رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را که عشاق از خدا خواهند تقریب جدایی را

2 مرا سرگشته دارد چشم بی پروا نگاه او نگردد هیچ کس یارب هدف تیر هوایی را!

3 تویی کز آشنایان گرد بر می آوری، ورنه رعایت می کند دریا حقوق آشنایی را

4 زمین ساده لوحان زود رنگ همنشین گیرد که دارد گل ز شبنم یاد رسم بی وفایی را

1 سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟ که گلبانگ رحیل افسانه خواب است غافل را

2 ز نقصان بصیرت طامعان را نیست پروایی که چشم کور گردد کاسه دریوزه سایل را

3 نلرزد چون ز بی آرامیم مهد لحد بر خود؟ که من در راه کردم از گرانی خواب منزل را

4 شهادت می کند ایجاد اسباب طرب از خود که مطرب باشد از بال و پر خود رقص بسمل را

1 غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی را که از پوشیدن چشم است عینک دوربینی را

2 تو از تن پروری بار زمین گردیده ای، ورنه به کاهش می توان کرد آسمانی این زمینی را

3 ز ناهمواری آرد ساده لوحی راه را بیرون نمی باشد ثمر جز عقده دل خرده بینی را

4 به باد بی نیازی می رود جمعیت خرمن نمی باشد خطر از برق آفت خوشه چینی را

1 مدار از منزل‌آرایان طمع معماری دل‌ها که وسعت رفت از دست و دل مردم به منزل‌ها

2 سیه شد بس که عالم از چراغ مرده‌دل‌ها نمی‌بینند پیش پای خود را شمع محفل‌ها

3 دل بیدار می‌باید درین وادی، توجه کن که من با پای خواب‌آلود کردم قطع منزل‌ها

4 نصیب دور گردان گوهر سیراب چون گردد؟ ازآن دریا که با این قرب، لب‌خشکند ساحل‌ها

1 نباشد الفتی با جسم، جان سینه ریشان را تپیدن مشق پروازست دلهای پریشان را

2 چنان از دیدن وضع جهان آشفته گردیدم که جمعیت شمارد دیده ام خواب پریشان را

3 چراغ صبح صادق روشن از خورشید تابان شد گل از چاک گریبان سر برآرد صدق کیشان را

4 دل آزاری ندارد جز خجالت حاصل دیگر نمک شد آب تا بر زخم آمد سینه ریشان را

1 نه آسان است بر گردن گرفتن کار عالم را سلیمان بار دیگر چون گرفت از دیو خاتم را؟

2 دل روشن اسیر رنگ و بو هرگز نمی گردد در آتش می گذارد لاله و گل نعل شبنم را

3 به آسانی به دست آورده ای دامان درویشی چه می دانی ز درویشی چه لذتهاست ادهم را؟

4 اگر دست زنان مصر شد قطع از مه کنعان برید از هر دو عالم آن پسر مردان عالم را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی