آثار صائب تبریزی

صفحه 37 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را

2 مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را

3 فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا ز گردش نیست حاصل غیر مشتی خار و خس ما را

4 فرو رفتیم عمری گر چه در دریا چو غواصان نیامد گوهری در کف به جان بی نفس ما را

1 ای در آتش از گل روی تو نعل لاله‌ها ماه رخسار ترا از حلقه خط هاله‌ها

2 من که صد خونین جگر را داغ می‌دادم به طرح می‌کنم دریوزه داغ این زمان از لاله‌ها

3 ناله سوزان اگر از دل چنین آید به لب پرده فانوس گردد، پرده تبخاله‌ها

4 ای که محو چشم خوبان گشته‌ای، ایمن مباش کاین بلاهای سیه دارد عجب دنباله‌ها

1 به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را به جان بی نفس چون ماهیان کن سیر دریا را

2 همایون طایری در هر نظر گردد شکار تو اگر در راه عبرت افکنی دام تماشا را

3 ز قرب تنگ چشمان رشته امید را بگسل که سوزن لنگر پرواز می گردد مسیحا را

4 علم را کثرت لشکر نگردد پرده وحدت ز یکتایی نیندازد حباب و موج دریا را

1 ز ارباب تجرد نیست بر دل بار عالم را سبکروحی فزون از حمل عیسی گشت مریم را

2 بهشت جاودان خواهی، به دل خوردن قناعت کن که حرص دانه در دام بلا انداخت آدم را

3 اگر از دست احسان مرهم دل ها نمی گردی به خلق از خود تسلی دار باری اهل عالم را

4 نکو نامی بزرگان را به پرگار از اثر ماند ز فیض جام، ذکر خیر در دوران بود جم را

1 به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را غبار خط لب بام است این خورشید تابان را

2 در آن فرصت که نقش خاتم اقبال برگردد هجوم مور سازد بر سلیمان تنگ میدان را

3 مکن در مد احسان کوتهی در روزگار خط که نشتر می کند خشکی رگ ابر بهاران را

4 غبار خط او گفتم شود خاک مراد من چه دانستم زمین پنهان کند رخسار جانان را؟

1 درین گلشن نباشد نعل در آتش چسان گل را؟ که دارد یاد، هر خاری در او صد کاروان گل را

2 چه پروا حسن مغرور از سرشک عاشقان دارد؟ ز شنبم بیش خواب ناز می گردد گران گل را

3 ز جمعیت گسستم رشته امید، تا دیدم که چون بندد کمر، بیرون برند از بوستان گل را

4 میار از آستین زنهار بیرون دست گستاخی که از هر خار، تیری هست در بحر کمان گل را

1 مسوز ای سنگدل از انتظار می کبابم را به درد باده کن تعمیر احوال خرابم را

2 ادب پرورده عشقم، نیاید خیرگی از من نسوزد آتش می پرده شرم و حجابم را

3 ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم که آتش طلعتان دارند نبض پیچ و تابم را

4 نمی شد شبنم من خرج دامان گل و نسرین اگر یک ذره در دل مهر می بود آفتابم را

1 به هر تردامنی منمای آن آیینه رو را مبادا زنگ خجلت سبز سازد حرف بدگو را

2 ترا صدبار اگر بینم، همان مشتاق دیدارم تهی چشمی به گوهر کم نمی گردد ترازو را

3 نگارین می شود از خون دلها دست سیمینش دهد پرداز اگر با دست، زلف عنبرین بو را

4 به این شوقی که من رو در گلستان تو آوردم نگه دارد خدا از بوسه گرمم لب جو را!

1 مکن یارب گران در منتهای عمر گوشم را سبک زین بار سنگین ساز با این ضعف دوشم را

2 گران کردن مروت نیست بار ناتوانان را به فضل خویشتن تخفیف فرما ثقل گوشم را

3 چو من از عیب مردم دیده باریک بین بستم به عیب خویش بینا کن دو چشم عیب پوشم را

4 مرا ذکر خفی تلقین کن از لطف نهان خود مکن بازیچه گفتار، لبهای خموشم را

1 مدار از دامن شب دست وقت عرض مطلب‌ها که باشد بادبان کشتی دل دامن شب‌ها

2 چه محو ناخدا گردیده‌ای، ای از خدا غافل؟ ندارد این سفر باد مرادی غیر یارب‌ها

3 ز بی‌دردان علاج درد خود جستن به آن ماند که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها

4 مرا از قید مذهب‌ها برون آورد عشق او که چون خورشید طالع شد نهان گردند، کوکب‌ها

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی