عشق راباشد به عاشق دلنوازی بیشتر از صائب تبریزی غزل 4613
1. عشق راباشد به عاشق دلنوازی بیشتر
می کند بیچارگان را چاره سازی بیشتر
1. عشق راباشد به عاشق دلنوازی بیشتر
می کند بیچارگان را چاره سازی بیشتر
1. گرچه از جان نیست چیزی بابدن نزدیکتر
باشد آن جان جهان ازجان به تن نزدیکتر
1. زاهد از آلوده دنیاست دنیا خواه تر
رهرو این راه از رهزن بود گمراه تر
1. خامشی سازد من بیتاب را دیوانه تر
می کند بند گران سیلاب را دیوانه تر
1. هرطرف صد راه پیما هست سر گردان خضر
تاکه راافتد درین وادی به کف دامان خضر
1. یاسمینش لاله گون از تاب نظر
از تماشایش بود خون رزق ارباب نظر
1. لاله ها چشم غزالان می نماید در نظر
خارها صفهای مژگان می نماید در نظر
1. نیست درظاهر مرا گر گلعذاری درنظر
از دل صد پاره دارم لاله زاری درنظر
1. نیست رخساری زخال وخط نگارین اینقدر
نیست در دشت ختن آهوی مشکین اینقدر
1. حسن را در کار نبود باده ناب دگر
چشمه خورشید مستغنی است از آب دگر
1. چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر
قامت خم شد کمند عمر را تاب دگر
1. از عزیزان با تو ما را هست پیوند دگر
جای یوسف را نگیرد هیچ فرزند دگر