در شوره زار دانه اگر سبز می شود از صائب تبریزی غزل 4280
1. در شوره زار دانه اگر سبز می شود
از چرخ بخت اهل هنر سبز می شود
1. در شوره زار دانه اگر سبز می شود
از چرخ بخت اهل هنر سبز می شود
1. دل بی غبار از لب خاموش می شود
از جوهر آب آینه خس پوش می شود
1. رخسار او ز می چو عرقناک می شود
هر سینه ای که هست ز دل پاک می شود
1. از جلوه تو سنگ سبکبال می شود
آتش ز خوی گرم تو پامال می شود
1. روشن دلم ز باده گلفام می شود
ظلمت برون ز خانه به گلجام می شود
1. دستی ز روی لطف برآری چه میشود؟
ما را اگر به ما نگذاری چه میشود؟
1. از خط نگاه پردگی دیده می شود
مژگان شوخ، سبزه خوابیده می شود
1. از حسن نوخطان دل ما تازه می شود
داغ کهن ز مشک ختا تازه می شود
1. دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود
باز این گره ز گریه مستانه می شود
1. بیروی دل گره ز زبان وا نمیشود
طوطی ز پشت آینه گویا نمیشود
1. تا غنچه شکایت من وا نمی شود
این عقده ها ز زلف سخن وا نمی شود
1. تسکین دل به شور محبت نمیشود
این داغ، خوشنمک به قیامت نمیشود