خلوت ز گفتگوی دو تن انجمن شود از صائب تبریزی غزل 4268
1. خلوت ز گفتگوی دو تن انجمن شود
از خامشی هزار زبان یک سخن شود
1. خلوت ز گفتگوی دو تن انجمن شود
از خامشی هزار زبان یک سخن شود
1. آن آفتاب رو چو خریدار من شود
گوهر سپند گرمی بازار من شود
1. جوش درون کم از دو سه تبخال چون شود
دریا تهی به چشمه غربال چون شود
1. سرو این چنین ز شرم تو گر آب می شود
طوق گلوی فاخته گرداب می شود
1. از روی آتشین تو دل آب می شود
کوه شکیب چشمه سیماب می شود
1. از می چو آن غزال، سیه مست می شود
در جلوه هر که بیندش از دست می شود
1. از ترکتاز غم دل من شاد میشود
معمور این خرابه ز بیداد میشود
1. صد شِکوه به جا ز دلم جوش میزند
شرم حضور مانع اظهار میشود
1. گفتار صدق، مایهٔ آزار میشود
چون حرف حق بلند شود دار میشود
1. دل روشن از ریاضت بسیار میشود
آهن ز صیقل آینهرخسار میشود
1. از یاد وصل، دیده من سیر میشود
مهتاب در پیاله من شیر میشود
1. جان از وداع سبکتاز می شود
لوح مزار، شهپر پرواز می شود