عرق به پاکی گوهر کجا چو باده بود از صائب تبریزی غزل 3960
1. عرق به پاکی گوهر کجا چو باده بود
حرامزاده کجا چون حلالزاده بود
1. عرق به پاکی گوهر کجا چو باده بود
حرامزاده کجا چون حلالزاده بود
1. ز خانه مست برون آن نگار آمده بود
به اختیار نه بی اختیارآمده بود
1. اگر چه روی من از درد زعفرانی بود
خمیرمایه صد رنگ شادمانی بود
1. اسیر جبه ودستار چند خواهی بود
به هیچ وپوچ گرفتار چند خواهی بود
1. اگر چه دیده به خواب از صدای آب رود
مرا ز قلقل مینا ز دیده خواب رود
1. خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود
رخ تو در عرق سرد و گرم وتر برود
1. به گریه نقطه خال تو از نظر نرود
که داغ لاله به خونابه جگر نرود
1. به چاره سوز محبت ز جان برون نرود
تبی است عشق که از استخوان برون نرود
1. به تیغ از سر بی مغز آرزو نرود
که بوی باده به یک شستن از کدو نرود
1. مباد اهل عمل بیخود از شراب شود
که از خرابی او عالمی خراب شود
1. ز اتحاد کجا عشق کامیاب شود
کدام ذره شنیدی که آفتاب شود