آثار صائب تبریزی

صفحه 32 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را سفیدی جامه احرام باشد دیده ما را

2 چنین کز چشم او گفتار می ریزد، عجب دارم که گردد خواب مهر خامشی آن چشم گویا را

3 دگر وحشی نگاهی می زند پیمانه در خونم که هر مژگان او عمر ابد بخشد تماشا را

4 ردای اهل تقوی بادبان کشتی می شد لب میگون او تا ریخت در پیمانه صهبا را

1 در نظرها گر چه بیکاریم در کاریم ما همچو مرکز پای برجاییم و سیاریم ما

2 آب و گل کی می شود صاحب بصیرت را حجاب؟ همچو چشم دام، زیر خاک بیداریم ما

3 طوطی از گفتار در زنگ قساوت غوطه زد از سیه کاری همان سرگرم گفتاریم ما

4 کام تلخی را ثمر هرگز ز ما شیرین نشد بر زمین چون سرو از بی حاصلی باریم ما

1 اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما

2 از کمین گریه ما ای فلک غافل مشو بی خبر چون سیل در ویرانه می ریزیم ما

3 قطره گوهر می شود چون واصل دریا شود آبروی خویش در میخانه می ریزیم ما

4 بر سر آب روان زندگانی چون حباب ساده لوحی بین که رنگ خانه می ریزیم ما

1 ز سختی های دوران دیده بینا شود پیدا شرار زنده دل از آهن (و) خارا شود پیدا

2 جهد پیوسته نبض موج در دریای پرشورش دل آسوده هیهات است در دنیا شود پیدا

3 به خون خوردن گشاید عقده سر در گم عالم چنان کز باده روشن، ته دلها شود پیدا

4 گذارد سرو را از طوق قمری نعل در آتش به هر گلشن که آن سرو سهی بالا شود پیدا

1 در بهاران از چمن ای باغبان بیرون میا تا گلی دربار هست از گلستان بیرون میا

2 چون نمی گردد سری از سایه ات اقبالمند ای هما در روز ابر از آشیان بیرون میا

3 قطره باران ز فیض گوشه گیری شد گهر زینهار از خلوت ای روشن روان بیرون میا

4 پیش دمسردان زبان گفتگو در کام کش از غلاف ای برگ در فصل خزان بیرون میا

1 ز چشم خلق پنهان دار کنج عزلت خود را مکن شیرازه صحبت، کمند وحدت خود را

2 غبار خاکساری دور باش چشم بد باشد گرامی دار چون گرد یتیمی کلفت خود را

3 فساد طاعت بی پرده افزون است از عصیان نهان کن چون گناه از چشم مردم طاعت خود را

4 دویدن در قفا باشد میان راه خفتن را به آغوش لحدانداز خواب راحت خود را

1 مرا آن روز راه حرف با دلبر شود پیدا که خط سبز از آن لبهای جان پرور شود پیدا

2 برد دل خط سبزی کز لب دلبر شود پیدا فتد شیرین سخن طوطی چو از شکر شود پیدا

3 ز قطع زلف می گفتم شود قطع امید من ندانستم ز خط سررشته دیگر شود پیدا

4 کند جان در تن دیوان حشر از معنی رنگین شهید عشق او چون در صف محشر شود پیدا

1 پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما بخت سبز طوطی شکرشکن داریم ما

2 چشم ما چون زاهدان بر میوه فردوس نیست دستگیری چشم ازان سیب ذقن داریم ما

3 نیست از کنج دهان یار قسمت خال را خلوتی کز یاد او در انجمن داریم ما

4 وحشت زندان تنگ از مصر غربت می کشیم جذبه ای چشم از عزیزان وطن داریم ما

1 پخته می‌گردند از سودای زلفش خام‌ها این ره باریک، رهرو را دهد اندام‌ها

2 این غزالی را که من صیاد او گردیده‌ام چشم حسرت می‌شود در رهگذارش دام‌ها

3 قاصد بی‌رحم اگر از خود نسازد حرف را می‌برد چون بوسه دل، شیرینی پیغام‌ها

4 فتنه چشم تو تا بیدار شد از خواب ناز در شکر شد خواب شیرین تلخ بر بادام‌ها

1 فارغ است از سیر گل مجنون سرگردان ما نقش پای ناقه لیلی است گلریزان ما

2 فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار خوشه بندد دانه زنجیر در زندان ما

3 تا نسوزد تخم دلها را نیفشاند به خاک داغ دارد ابر را تردستی دهقان ما

4 از طراوت سایه اش میراب گلشن ها شود نبض هر خاری که گیرد دیده گریان ما

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی