آثار صائب تبریزی

صفحه 31 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 سر نمی‌پیچند از تیغ اجل دیوانه‌ها گوش بر آواز سیلابند این ویرانه‌ها

2 از نفس افتاد موج و بحر از شورش نشست همچنان زنجیر می‌خایند این دیوانه‌ها

3 نعمت دنیای دون پرور به استحقاق نیست صاحب گنجند اینجا بیشتر ویرانه‌ها

4 هرکه بر داغ حوادث همچو مردان صبر کرد خورد آب زندگی زین آتشین پیمانه‌ها

1 هزاران همچو بلبل هر بهاری می شود پیدا نواسنجی چو من در روزگاری می شود پیدا

2 گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم که صد دریای آتش از شراری می شود پیدا

3 تو از سوز جگر پیمانه ای چون لاله پیدا کن که از هر پاره سنگی چشمه ساری می شود پیدا

4 ز فیض خاکساری دانه نخل پایداری شد تو گر از پا درآیی شهسواری می شود پیدا

1 بی کسی را کعبه مقصود می دانیم ما خضر را شمشیر زهرآلود می دانیم ما

2 هستی مطلق بود از خودنمایی بی نیاز هر چه آید در نظر نابود می دانیم ما

3 نیست ما را وحشتی از برگریزان حواس این زیان ها را سراسر سود می دانیم ما

4 بار منت برنمی تابد دل آزادگان ترک احسان را ز مردم جو می دانیم ما

1 خون دل را باده گلفام می دانیم ما آه را خوشتر ز خط جام می دانیم ما

2 نیست احسان بنده کردن مردم آزاد را دانه اهل کرم را دام می دانیم ما

3 در گلستانی که بلبل نغمه پردازی کند مطربان را مرغ بی هنگام می دانیم ما

4 گو مزن در پیش ما منصور لاف پختگی میوه تا بر شاخ باشد خام می دانیم ما

1 به قدر رم ازین عالم، توانی آرمید آنجا که اینجا هر که سستی کرد نتواند رسید آنجا

2 رواجی نیست در محشر عبادات ریایی را به سیم قلب نتوان ماه کنعان را خرید آنجا

3 هلال جام می هر جا نماید گوشه ابرو ز خجلت پشت سر خارد به ناخن ماه عید آنجا

4 در اقلیم مدارا ضعف بر قوت بود غالب به مویی می توان کوه گرانی را کشید آنجا

1 ازان چون شمع می کاهم درین محفل تن خود را که از ظلمت برون آرم روان روشن خود را

2 نماند نامه ناشسته در دست سیه کاران به صحرای قیامت گر فشارم دامن خود را

3 ز عمر برق جولان آن قدر فرصت طمع دارم که پاک از سبزه بیگانه سازم گلشن خود را

4 من آزاده را در خون کشد چون پنجه شیران ز نقش بوریا سازم اگر پیراهن خود را

1 تا شد از صدق طلب چون صبح، روشن جان ما از تنور سرد، آید گرم بیرون نان ما

2 از خزف ناز گهر از بردباری می کشیم سنگ کم گردد تمام از پله میزان ما

3 رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب میزبان ماست هر کس می شود مهمان ما

4 ما به تردستی زبان خصم کوته می کنیم سبز سازد خار دامنگیر را دامان ما

1 بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت را به چوب از آستان خویش می رانند دولت را

2 نمی داند کسی در عشق قدر درد و محنت را که استمرار نعمت می کند بی قدر نعمت را

3 به شکر این که داری فرصتی، تعمیر دلها کن که کوتاه است عمر کامرانی برق فرصت را

4 کسی را می رسد با چرخ مینایی طرف گشتن که چون رطل گران بر سر کشد سنگ ملامت را

1 گر چه از عقل گران لنگر فلاطونیم ما کار با اطفال چون افتاد مجنونیم ما

2 سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست هر که از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما

3 نارسایی باده ما را ز دوران مانع است گر حصاری در خم تن چون فلاطونیم ما

4 چشمه کوثر نمی سازد دل ما را خنک تشنه بوسی از آن لبهای میگونیم ما

1 می کشد هر لحظه بزم تازه ای بر روی ما داغ دارد جام جم را کاسه زانوی ما

2 سایه زخم دورباش از وحشت ما می خورد جوهر شمشیر داند سبزه را آهوی ما

3 می پرد شم حباب ما همان از تشنگی گر چه پیوسته است با دریای رحمت، جوی ما

4 می توان بر خاک خون آلود ما کردن نماز آب شمشیر شهادت داده شست و شوی ما

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی