آثار صائب تبریزی

صفحه 30 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 ای دل بیدار را از چشم مستت خواب‌ها دیده را از پرتو روی تو فتح الباب‌ها

2 گر چنین روی تو آرد روی دل‌ها را به خود رفته‌رفته طاق نسیان می‌شود محراب‌ها

3 هر سبک‌دستی نیارد نغمه از ما واکشید در شکست خویش می‌کوشند این مضراب‌ها

4 گرد عصیان رحمت حق را نمی‌آرد به شور مشرب دریا نگردد تیره از سیلاب‌ها

1 گهر نشمرده می ریزند بر کوته زبان اینجا سخن بی پرده می گویند باگوش گران اینجا

2 سبکروحانه خود را بر دم تیغ شهادت زن به کوری خرج خواهی کرد تا کی نقدجان اینجا؟

3 ز بخت سبز بیزارند، حیران گشتگان تو نمی گیرد به خود عکس چمن آب روان اینجا

4 به خون عاجزان چرخ سیه دل تشنه تر باشد سر شبنم کند خورشید تابان بر سنان اینجا

1 منال از نقش کم گر شد قمارت بدنشین اینجا که چشم بد به قدر نقش باشد در کمین اینجا

2 اگر خواهی که نگذارد کسی انگشت بر حرفت به هر نقشی مده از سادگی تن چون نگین اینجا

3 کلید گنج شو، نه قفل در، ارباب حاجت را که ماری می شود هر چین که داری بر جبین اینجا

4 شنیدی روزی آدم چه شد از خوردن گندم به نان جو قناعت کن ز نان گندمین اینجا

1 خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما گل به دامن بر سر دیوانه می ریزیم ما

2 قطره گوهر می شود در دامن بحر کرم آبروی خویش در میخانه می ریزیم ما

3 در خطرگاه جهان فکر اقامت می کنیم در گذار سیل، رنگ خانه می ریزیم ما

4 در دل ما شکوه خونین نمی گردد گره هر چه در شیشه است، در پیمانه می ریزیم ما

1 چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما

2 ناله ما حلقه در گوش اجابت می کشد کز سحرخیزان آن صبح بناگوشیم ما

3 قطره اشکیم با آوارگی هم کاروان در کنار چشم از خاطر فراموشیم ما

4 فتنه صد انجمن، آشوب صد هنگامه ایم گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما

1 چه پروا از غبار خط مشکین است آن لب را؟ می لعلی جواهر سرمه سازد ظلمت شب را

2 می لعلی جواهر سرمه سازد ظلمت شب را کند نقل شراب تلخ، چشم شور کوکب را

3 بهشت نسیه اش می شد همین جا نقد بی زحمت به مذهب جمع اگر می کرد زاهد حسن مشرب را

4 خوشا همسایه منعم، که لعل آبدار او ز آب زندگی لبریز دارد چاه غبغب را

1 نه هر کس سر برون با تیغ و خنجر می برد اینجا سر تسلیم هر کس می نهد سر می برد اینجا

2 درین میدان جدل با دشمنان کاری نمی سازد سپر انداختن، از تیغ جوهر می برد اینجا

3 چه باشد قسمت ما دور گردان از وصال گل؟ که با آن قرب، شبنم دیده تر می برد اینجا

4 درین دریا به غواصی گهر مشکل به دست آید دل هر کس که گردد آب، گوهر می برد اینجا

1 خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را مکن نومید از حسن قبول افسانه ما را

2 در آن صحرا که چون برگ خزان انجمن فرو ریزد به آب روی رحمت سبز گردان دانه ما را

3 زمین مرده احیا کردن آیین کرم باشد چراغان کن به داغ خود دل دیوانه ما را

4 تو کز خون شیر و نوش از نیش و گل از خار می سازی به چشم خلق شیرین ساز تلخ افسانه ما را

1 زبان برگ بود از ذکر خامش بوستان‌ها را نسیم نوبهاران کرد گویا این زبان‌ها را

2 ز عقل کوته‌اندیش است سرگردانی مردم بیابان مرگ می‌سازد دلیل این کاروان‌ها را

3 اگر آزاده‌ای، آسوده باش از سردی دوران که دارد یاد هر سروی درین گلشن خزان‌ها را

4 سر سوداییان از گردش جام است مستغنی که آب از شوق باشد آسیای آسمان‌ها را

1 به عریانی نگردد از لطافت آن بدن پیدا مگر در پیرهن گردد تن آن سیمتن پیدا

2 ز رخسارش خط نارسته باشد مو به مو ظاهر چنان کز آب روشن می شود عکس چمن پیدا

3 به آب زندگی پی از سیاهی می توان بردن ز خط عنبرین گردید آن تنگ دهن پیدا

4 نگردد سد اسکندر حجاب جذبه عاشق که شیرین را ز سنگ خاره سازد کوهکن پیدا

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی