ز نوبهار کجا گل شکفته می گردد؟ از صائب تبریزی غزل 3698
1. ز نوبهار کجا گل شکفته می گردد؟
گل از ترانه بلبل شکفته می گردد
1. ز نوبهار کجا گل شکفته می گردد؟
گل از ترانه بلبل شکفته می گردد
1. زمانه ساز به رنگ زمانه می گردد
پرشکسته خس آشیانه می گردد
1. ملال در دل بی مدعا نمی گردد
ز گرد، آب گهر بی صفا نمی گردد
1. ز میپرستی خود لاله برنمیگردد
شب سیاه درونان سحر نمیگردد
1. دل رمیده ملول از سفر نمیگردد
فتاد هرکه به این راه برنمیگردد
1. نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد
ز بحر، آب گهر بیش و کم نمی گردد
1. نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد
خراب تا نشود این دکان نمی گردد
1. جهان حیات کسی را ضمان نمی گردد
که مصدر اثری در جهان نمی گردد
1. بغیر اشک که راه نگاه من بندد
که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟
1. ز شکوه گر لبم آن گلعذار میبندد
که ره به گریهٔ بیاختیار میبندد؟
1. زبان شِکوهٔ ما لعل یار میبندد
لب پیاله دهان خمار میبندد
1. کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
ببوس دیده او را که بر تو حق دارد