مانع شور جنون سلسله پا نشود از صائب تبریزی غزل 3602
1. مانع شور جنون سلسله پا نشود
سیل را موج عنان تاب ز دریا نشود
1. مانع شور جنون سلسله پا نشود
سیل را موج عنان تاب ز دریا نشود
1. چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود
عکس روی تو در آیینه مکرر نشود
1. چون ز خط صفحه رخسار تو ضایع نشود؟
خط شبرنگ براتی است که راجع نشود
1. دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود
بحر چندان که زند جوش کرم کم نشود
1. عشق را پرده ناموس نگهبان نشود
بادبان پرده مستوری طوفان نشود
1. سر آشفته ز دستار بسامان نشود
جمع گردیدن کف لنگر طوفان نشود
1. حسن را حلقه خط مانع رفتن نشود
نور خورشید، نظربند ز روزن نشود
1. به سخن دعوی بی اصل مبرهن نشود
حرف کج راست به زور رگ گردن نشود
1. مانع گرمروان ساعت سنگین نشود
سیل از کوه گرانسنگ به تمکین نشود
1. تن حجاب سفر جان هوایی نشود
سیر شبنم گره از آبله پایی نشود
1. رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
بگذارید که آوازه جنت شنود
1. عاشق دلشده هرچند که آواز دهد
کوه تمکین تو مشکل که صدا باز دهد