چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود از صائب تبریزی غزل 3555
1. چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود
حلقه کعبه ما حلقه فتراک بود
1. چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود
حلقه کعبه ما حلقه فتراک بود
1. دانه خال تو روزی که مرا در دل بود
حاصل روی زمین از من بی حاصل بود
1. می روشن گهران چهره گلفام بود
نقل صاحب نظران چشم چو بادام بود
1. دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟
ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
1. تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
1. یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود
1. حاصل عمر زخود بیخبران آه بود
هرکه از خویشتن آگاه شد آگاه بود
1. هرچه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود
هر گل تازه که چیدیم نچیدن به بود
1. خانه دل به صفا از نظر بسته بود
فیض در کعبه مجاور ز در بسته بود
1. باغ در بسته ما دیده پوشیده بود
گل ناچیده ما دامن برچیده بود
1. لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
در نگین تو همان زهر نهان است که بود