دل آسوده طمع هر که ز دنیا دارد از صائب تبریزی غزل 3293
1. دل آسوده طمع هر که ز دنیا دارد
زیر بال و پر خود بیضه عنقا دارد
1. دل آسوده طمع هر که ز دنیا دارد
زیر بال و پر خود بیضه عنقا دارد
1. می در آن لعل گهربار تماشا دارد
آب در گوهر شهوار تماشا دارد
1. عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد؟
آتش از سرزنش خار چه پروا دارد؟
1. از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد؟
می اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد؟
1. آه عشاق سینه روز اثرها دارد
شب این طایفه در پرده سحرها دارد
1. چشم پرکار تو در پرده بیانها دارد
در تبسم لب جان بخش تو جانها دارد
1. مرهم زخم مرا شور محبت دارد
پنبه داغ مرا صحبت قیامت دارد
1. سالک از منزل نزدیک شکایت دارد
شوق را سست کند ره چو نهایت دارد
1. شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد
آتشم بال و پر از دامن محشر دارد
1. سخنی کز دل بیتاب بود پردارد
نامه شوق چه حاجت به کبوتر دارد؟
1. عشق صد لخت جگر بر مژه تر دارد
گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد
1. می کجا مهر حجاب از لب ما بردارد؟
نه حباب است که هر موج ز جا بردارد