قطره بیجگری کز نظر ما از صائب تبریزی غزل 3246
1. قطره بیجگری کز نظر ما افتد
شور حشری شود و در دل دریا افتد
1. قطره بیجگری کز نظر ما افتد
شور حشری شود و در دل دریا افتد
1. نوبت عقده گشایی چو به ما می افتد
گره ناز بر آن بند قبا می افتد
1. دل ارباب تنعم ز نوا می افتد
جام لبریز چو گردد ز صدا می افتد
1. هرکجا پرتو جانانه ما می افتد
برق در خرمن پروانه ما می افتد
1. کور باد آن که ز روی تو نظر می پیچد
سر مبادش که ز شمشیر تو سر می پیچد
1. یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد
عافیت گمشده ای نیست که پیدا گردد
1. زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد
خشم را هر که فرو خورد توانا گردد
1. نفس از توبه صادق دم عیسی گردد
دست از بیعت تقوی ید بیضا گردد
1. جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد
از شفق رنگ می لعل دو بالا گردد
1. پنبه گوشم اگر پنبه مینا گردد
مستی باده گلرنگ دو بالا گردد
1. آب خوب است لب خشکی ازو تر گردد
گره دل شود آن قطره که گوهر گردد