نظرگاهی مرا غیر از دل از صائب تبریزی غزل 3127
1. نظرگاهی مرا غیر از دل روشن نمی باشد
که هرگز مرغ زیرک غافل از روزن نمی باشد
1. نظرگاهی مرا غیر از دل روشن نمی باشد
که هرگز مرغ زیرک غافل از روزن نمی باشد
1. حصاری آدمی را به ز همواری نمیباشد
دعای جوشنی چون ترک خونخواری نمیباشد
1. سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد
دهان تنگ آن شیرین تکلم را سخن پوشد
1. دل ظالم از آب چشم مظلومان نیندیشد
ز اشک هیزم تر آتش سوزان نیندیشد
1. زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد
که در دریای بی آرام کف ناچار می رقصد
1. سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش می بالد
چو حمالی است کز بار گران بر خویش می بالد
1. خط شبرنگ از ان لعل لب گلرنگ می بالد
زبس افتاده شوخ این سبزه زیر سنگ می بالد
1. نسیم مصر با صد کاروان یوسف لقا آمد
پریزاد بهار از کوه قاف کبریا آمد
1. به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد
زمی افروختی رخسار، آتش در وجود آمد
1. نماند بر زمین هر کس به طینت خاکسار آمد
که عیسی از ره افتادگی گردون سوار آمد
1. بده ساقی می گلگون که ایام بهار آمد
عجب آبی جهان خشک را بر روی کار آمد
1. در و دیوار در وجد از نسیم نوبهار آمد
زمین مرده دل را خون به جوش از لاله زار آمد