دل بیآرزو آسوده از تشویش از صائب تبریزی غزل 3115
1. دل بیآرزو آسوده از تشویش میباشد
به قدر آرزو دلهای مردم ریش میباشد
1. دل بیآرزو آسوده از تشویش میباشد
به قدر آرزو دلهای مردم ریش میباشد
1. صفا دارد جهان تا دل زکلفت پاک می باشد
شود ماتم سرا عالم چو دل غمناک می باشد
1. گرفتاری به قدر رشته آمال می باشد
دلی کز آرزو شد پاک فارغبال می باشد
1. زسالک شکوه پردازی نه شرط راه می باشد
که اول منزل یوسف درین ره چاه می باشد
1. زدوری بیش وصل دلبران جانکاه می باشد
خطر در منزل اینجا بیشتر از راه می باشد
1. خرابیهای ظاهر حافظ دیوانه می باشد
که گنج آسوده از تاراج در ویرانه می باشد
1. دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمیباشد
درین بستان گلی غیر از گل رعنا نمیباشد
1. بهشتی بی دماغان را به از خلوت نمی باشد
گلابی بهتر از پاشیدن صحبت نمی باشد
1. دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد
که گوش امن در دریای بی لنگر نمی باشد
1. شراب بیخودی در شیشه و ساغر نمی باشد
فروغ مهر در فرمان نیلوفر نمی باشد
1. اثر آه و فغان را در دل خرم نمی باشد
نپیچد ناله در هر دل که کوه غم نمی باشد
1. گلستان ارم جز عارض جانان نمی باشد
پریزادی بغیر از چشم خوش مژگان نمی باشد