زخم پنهانم اگر بیرون دهد از صائب تبریزی غزل 298
1. زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها
رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آبها
1. زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها
رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آبها
1. ای دل بیدار را از چشم مستت خوابها
دیده را از پرتو روی تو فتح البابها
1. ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
گل ز سودای رخت افتاده در بازارها
1. ای زبون در حلقه زنجیر زلفت شیرها
سر به صحرا داده چشم خوشت نخجیرها
1. ای ترا در سینه هر ذره پنهان رازها
در میان مهر خاموشی گره آوازها
1. ای ره خوابیده را از نقش پایت بالها
از خرامت عالم آسوده را زلزالها
1. تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جامها
چون رم آهو بیابانی شدند آرامها
1. پخته میگردند از سودای زلفش خامها
این ره باریک، رهرو را دهد اندامها
1. ای در آتش از گل روی تو نعل لالهها
ماه رخسار ترا از حلقه خط هالهها
1. سر نمیپیچند از تیغ اجل دیوانهها
گوش بر آواز سیلابند این ویرانهها
1. متصل گردد فلک را بر یک آیین آسیا
از شکست دل نگردد سیر هیچ این آسیا
1. در بهاران از چمن ای باغبان بیرون میا
تا گلی دربار هست از گلستان بیرون میا