آثار صائب تبریزی

صفحه 26 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا جامه فتح است چون شمشیر عریانی مرا

2 گر چه از آتش زبانی شمع این نه محفلم نیست رزقی جز سرانگشت پشیمانی مرا

3 چون گهر گرد یتیمی سرنوشت من شده است نیست ممکن شستن این صندل ز پیشانی مرا

4 فارغ از آمد شد نقش بد و نیکم، که ساخت خانه دربسته، چون آیینه، حیرانی مرا

1 طی به ماهی سازد از کندی، ره یک روزه را رشته بیرون آمده است از پای، ماه روزه را

2 در مه شوال، دست از باده روشن مدار صیقل سی روزه باید، ظلمت سی روزه را

3 در خسیسان عیب ظاهر گردد اسباب طمع می کند کوری مثنی، کاسه دریوزه را

4 دل ز دنیا زودتر گردد جوانان را خنک کهنگی از سردی آب است مانع کوزه را

1 از غباری خانه گردد بی صفا آیینه را می شود دربسته از آهی، سرا آیینه را

2 شد ز بخت تیره، دل را در نظر عالم سیاه گر چه می باشد ز خاکستر جلا آیینه را

3 سینه صافان نیستند ایمن ز بیم چشم زخم هست از جوهر زره زیر قبا آیینه را

4 عالم صورت نمی شد پرده بینایی اش در صفا می بود اگر چون رو، قفا آیینه را

1 از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟ سیل یک مهمان ناخوانده است این ویرانه را؟

2 چاک سازند آسمان ها خیمه نیلوفری دست اگر بردارم از لب نعره مستانه را

3 عشق اگر از حسن عالمسوز بردارد نقاب شمع چون پروانه گردد گرد سر پروانه را

4 شد مکرر می پرستی، گردش چشمی کجاست؟ تا نهم بر طاق نسیان شیشه و پیمانه را

1 نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را دیده شیرست کرم شبچراغ این بیشه را

2 راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار این شراب برق جولان می گدازد شیشه را

3 پیر را طول امل بیش از جوان پیچید به هم می کند مطلق عنان خاک ملایم ریشه را

4 نیست غافل عشق بی پروا ز مرگ کوهکن نقش شیرین می کند شیرین دهان تیشه را

1 سنگ طفلان مومیایی شد دل دیوانه را شد شکستن باعث آبادی این ویرانه را

2 نغمه در جوش آورد خون من دیوانه را می رساند ناخن مطرب به آب این خانه را

3 آنچنان کز موج گردد شورش دریا زیاد می کند دیوانه تر زنجیر این دیوانه را

4 روی در عشق حقیقی از مجاز آورده ایم شسته ایم از لوح خاطر ابجد طفلانه را

1 در دل هر قطره آماده است دریایی مرا هست در هر دانه ای دام تماشایی مرا

2 عشرت ملک سلیمان می کنم در چشم مور هر کف خاکی بود دامان صحرایی مرا

3 نیست با گفتار لب، کیفیت گفتار چشم خوشترست از لعل گویا، چشم گویایی مرا

4 گر چه چون اشک یتیمان بی قرار افتاده ام چشم قربانی کند مژگان گیرایی مرا

1 هست در نقصان تمامی ها دل آگاه را مومیایی از شکست خویش باشد ماه را

2 پرده دار نقص شد کوته زبانی ها مرا جامه کوتاه، رعنا می کند کوتاه را

3 حرف می آید به دشواری برون از خامه ام قیمت کم کرد بر یوسف گوارا چاه را

4 گر چه از خوابیدگی پایان ندارد راه عشق می توان کوتاه کرد از پیچ و تاب این راه را

1 جا به عرش دوش خود دادم سبوی باده را فرش کردم در ره می دامن سجاده را

2 چون سبو تا هست نم از زندگی در پیکرت دستگیری کن می آشامان عاشق باده را

3 این سخن را سرو می گوید به آواز بلند جامه از پیکر بروید مردم آزاده را

4 روز و شب از صافی خاطر کدورت می کشم ما چه می کردیم چون آیینه لوح ساده را؟

1 می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را چند بتوان در گریبان داشت آتشپاره را؟

2 خون به جای آب از سرچشمه ها گردد روان کوه بردارد اگر درد من بیچاره را

3 عالم افسرده را مشاطه ای چون عشق نیست صحبت فرهاد آدم کرد سنگ خاره را

4 می کشد دامن به خون بی گناهان جلوه اش نیست پروای سلیمان آن پری رخساره را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی