پیش آن آیینه رو راه سخن از صائب تبریزی غزل 274
1. پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما
بخت سبز طوطی شکرشکن داریم ما
1. پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما
بخت سبز طوطی شکرشکن داریم ما
1. گر چه ما را نیست بر روی زمین ویرانه ای
خانه ها چون گنج در زیر زمین داریم ما
1. از تحمل خصم را هموار می سازیم ما
خار بی گل را گل بی خار می سازیم ما
1. اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما
در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما
1. خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما
گل به دامن بر سر دیوانه می ریزیم ما
1. گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما
از ته دل چون خم سربسته در جوشیم ما
1. چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما
باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما
1. جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما
1. بی کسی را کعبه مقصود می دانیم ما
خضر را شمشیر زهرآلود می دانیم ما
1. آسمان را خانه زنبور می دانیم ما
انجمش را دیده های شور می دانیم ما
1. خون دل را باده گلفام می دانیم ما
آه را خوشتر ز خط جام می دانیم ما
1. گر چه از عقل گران لنگر فلاطونیم ما
کار با اطفال چون افتاد مجنونیم ما