زبی مغزی هواجویی که دنبال از صائب تبریزی غزل 2972
1. زبی مغزی هواجویی که دنبال هوس گیرد
نمی داند که آتش زودتر در خار و خس گیرد
1. زبی مغزی هواجویی که دنبال هوس گیرد
نمی داند که آتش زودتر در خار و خس گیرد
1. دل عاشق چه لذت از بهشت جاودان گیرد؟
فروغ ماه می باید رگ خواب کتان گیرد
1. زدلسوزان که را دارم که جا در انجمن گیرد؟
مگر جا در حریم او سپند از بهر من گیرد
1. حدیث تلخ را جاهل شراب ناب می گیرد
نمک در دیده بیدرد رنگ خواب می گیرد
1. به خواب آن چشم دل از عاشق ناشاد می گیرد
به چشم بسته صید خویش این صیاد می گیرد
1. سخن رنگ اثر از سینه افگار می گیرد
نسیم ساده دل بوی گل از گلزار می گیرد
1. چو شاهین بر سر دست آن شکار انداز می گیرد
تذرو رنگ از رخسار گل پرواز می گیرد
1. دل از عاشق به شرم آن نرگس غماز می گیرد
شکار خود به چشم بسته این شهباز می گیرد
1. شعور از زاهد خشک آن لب می نوش می گیرد
زسنگ خاره دل آن چشم بازیگوش می گیرد
1. ز خون خویش تیغ دشمن من رنگ میگیرد
دلیر آن است کز دشمن سلاح جنگ میگیرد
1. اگرچه رنگ میگیرد ز مه هرجا بود سیبی
از آن سیب زنخدان ماه تابان رنگ میگیرد
1. به ابرام آن که از دنیاپرستان کام می گیرد
زریگ از چربدستی روغن بادام می گیرد