کار ما از ساغر پرمی به از صائب تبریزی غزل 2711
1. کار ما از ساغر پرمی به سامان می شود
مجلس ما از گل ابری گلستان می شود
1. کار ما از ساغر پرمی به سامان می شود
مجلس ما از گل ابری گلستان می شود
1. در زمستان باغ اگر از برگ عریان می شود
برگ عیش خلق افزون در زمستان می شود
1. دل نظرگاه خدا از ترک عصیان می شود
چون هوا مغلوب شد تخت سلیمان می شود
1. روح چون تنپرور افتد عاقبت تن میشود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن میشود
1. سینهام از درد و داغ عشق روشن میشود
آنچه زنگ دیگران، آیینهٔ من میشود
1. در چراغ دیدهٔ من آب روغن میشود
بخت چون باشد چراغ از آب روشن میشود
1. دل ز احیای شب دیجور روشن می شود
زین جواهر سرمه چشم کور روشن می شود
1. خانه مردم اگر از ماه روشن می شود
کلبه تاریک ما از آه روشن می شود
1. از تجرد نور حکمت در دل افزون میشود
خُم چون خالی شد ز می جای فلاطون میشود
1. از نظربازان کمال حسن افزون میشود
از فشار طوق قمری سرو موزون میشود
1. گر چنین چشم ترم میرآب هامون میشود
رفتهرفته گردبادش بید مجنون میشود
1. غفلت دل از شراب ناب افزون می شود
ناروایی در متاع از آب افزون می شود