هر کجا حرف شراب ارغوانی از صائب تبریزی غزل 2651
1. هر کجا حرف شراب ارغوانی می رود
از دهان خضر آب زندگانی می رود
1. هر کجا حرف شراب ارغوانی می رود
از دهان خضر آب زندگانی می رود
1. شورش عشقم ز تدبیر نصیحتگر فزود
کعبه بر زنجیر مجنون حلقه دیگر فزود
1. دستگاه شور من از دامن هامون فزود
چشم آهو پردهها بر وحشت مجنون فزود
1. چون اثر نگذاشت ازمن غم ز غمخواری چه سود؟
چون نماند از دل بجا چیزی ز دلداری چه سود؟
1. در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود
تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود
1. در دل هرکس که ذوق جستجو پیدا شود
قطره اش در عین گوهر واصل دریا شود
1. هر که پیوندد به اهل دل، به جان بینا شود
هر چه رزق طوطی از شکر شود گویا شود
1. دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
1. سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود
قوت بازوی هرکس از کمان پیدا شود
1. عشق راهی نیست کان را منزلی پیدا شود
این نه دریایی است کاو را ساحلی پیدا شود
1. کی دل غمگین به زور آه و افغان وا شود؟
از گشاد تیر هیهات است پیکان وا شود
1. در جهان بی نیاز خاک سیم و زر شود
آبرو را چون کنی گردآوری گوهر شود