شرم حسن شوخ را کی پردهسازی از صائب تبریزی غزل 2568
1. شرم حسن شوخ را کی پردهسازی میکند؟
برق در ابر بهاران تیغبازی میکند
1. شرم حسن شوخ را کی پردهسازی میکند؟
برق در ابر بهاران تیغبازی میکند
1. عشق او جا در دل دیوانه خالی می کند
روشنایی جای خود در خانه خالی می کند
1. تا خدنگ غمزه بال و پرفشانی میکند
خون ما افسردگان رقص روانی میکند
1. دخل ناقص بر سخن سنجان گرانی می کند
سنگ کم در پله میزان گرانی می کند
1. دیده ما سیر چشمان شان دنیا بشکند
همچو جوهر نقش را آیینه ما بشکند
1. هر که خار آرزو در دیده دل بشکند
بی تردد پای در دامان منزل بشکند
1. از نزاکت رنگ اگر بر چهره گل بشکند
خار از بیطاقتی در چشم بلبل بشکند
1. سایه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند
شاخ گل را رعشه از کف ساغر صهبا فکند
1. گر نمک در باده آن کان ملاحت افکند
در میان میکشان شور قیامت افکند
1. کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟
پنبه مغز از سر مینای ما دور افکند
1. سایه بر هر کس که آن سرو خرامان افکند
رعشه چون آب روانش بر رگ جان افکند
1. گریه من آب در جوی سحر میافکند
ناله من شعله در جان اثر میافکند