آثار صائب تبریزی

صفحه 20 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما پیچ و تاب بی قراری ها بود مکتوب ما

2 پیش ما وصل لباسی پرده بیگانگی است چشم می پوشد ز بوی پیرهن یعقوب ما

3 غیر تسلیم و رضا در وحشت آباد جهان کیست دیگر تا کند مکروه را مرغوب ما؟

4 تیغ را گردد زبان کند از سپر انداختن خصم غالب می شود ز افتادگی مغلوب ما

1 می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را چند بتوان در گریبان داشت آتشپاره را؟

2 نیست ممکن بوی گل خود را کند گردآوری آه بی تاب از جگر خیزد دل صد پاره را

3 ماندگی از سیر و دور خود ندارد گردباد نیست از سرگشتگی سیری دل آواره را

4 دل نمی سوزد کسی را بر یتیمی های من سبز اگر سازد سرشکم تخته گهواره را

1 می نماید پایکوبان دار را منصور ما تاک را آتش عنان سازد می پر زور را

2 هر سبکدستی نیارد نغمه از ما واکشید ناخن شیرست مضراب رگ طنبور ما

3 کی حصاری می تواند ساخت طوفان را تنور؟ نیست ممکن خم برآید با می پر زور ما

4 زخم ما را هر شکرخندی نمی آرد به شور بر نمکدان قیامت می زند ناسور ما

1 چون دهد پیغام تسکین بی قرار بوسه را؟ حرف وصوت از دل برد کی خارخار بوسه را

2 آنچنان کز سر خمار می به می بیرون رود نیست غیر از بوسه درمانی خمار بوسه را

3 چون برافروزد ز صهبا آن عقیق آبدار نعل در آتش گذارد میگسار بوسه را

4 گفتم از خط شوق آن لبهای میگون کم شود خط یکی صد ساخت در دل خارخار بوسه را

1 صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما

2 از رگ خامی نباشد میوه ما ریشه دار پختگی پیداست چون آتش ز رنگ زرد ما

3 فتح ما آزاد مردان در شکست خود بود گو دل از ما جمع دارد دشمن نامرد ما

4 می شود مژگان آتشبار، هر خاری که هست بر گلستان بگذرد گر آه غم پرورد ما

1 حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما

2 ما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایم می توان کردن به گرد دامنی تعمیر ما

3 از عیار نامه ما دردمندان آگهند می شود در زخم ظاهر جوهر شمشیر ما

4 چون کمان هر چند مشت استخوانی گشته ایم می شود از جوشن گردون ترازو تیر ما

1 آهوان را در کمند آورد چشم پاک ما شد چو مجنون دیده ما حلقه فتراک ما

2 همت آه رسای ما بلند افتاده است از زبردستی به ساق عرش پیچد تاک ما

3 چون صدف از سینه صافی قطره را گوهر کنیم وقت تخمی خوش که افتد در زمین پاک ما

4 بر زمین هر چند نقش از خاکساری بسته ایم باکمال سرکشی گردون بود در خاک ما

1 گو نباشد شمع بر خاک این به خون آغشته را نور می بارد ز سیما این چراغ کشته را

2 ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند بیم رسوایی نباشد نامه ننوشته را

3 نیست در دل خاکساران را تماشایی که نیست آسمان در زیر پا افتاده است این پشته را

4 تار و پود عالم امکان بود موج سراب همچو سوزن جا به چشم خود مده این رشته را

1 چشم شوخش می برد آرام و تسکین مرا می دهد سر در بیابان کوه تمکین مرا

2 گردش چشمی که من دیدم ازان وحشی غزال در فلاخن می گذارد خواب سنگین مرا

3 پای گل را می گرفت از اشک خجلت در نگار باغبان می دید اگر دست نگارین مرا

4 می شدی زنار خونین جوی شیرش بر کمر بیستون گر می کشیدی ناز شیرین مرا

1 ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما رزق قانون می شود تخمی که می کاریم ما

2 هر که پا کج می گذارد ما دل خود می خوریم شیشه ناموس عالم در بغل داریم ما

3 در شکار شوخ چشمان دست و پا گم می کنیم ورنه آهو را به دام خویش می آریم ما

4 در کف عشقیم عاجز، ورنه در میدان رزم شیر مردان را به مژگان جبهه می خاریم ما

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی