آثار صائب تبریزی

صفحه 19 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 با طلب مطلوب را همخانه می یابیم ما نور شمع از جبهه پروانه می یابیم ما

2 در غریبی، آشنا از آشنا هرگز نیافت لذتی کز معنی بیگانه می یابیم ما

3 می توان از نقطه ای دریافت صد طومار حرف تار و پود دام را از دانه می یابیم ما

4 موشکافان را نمی گردد صف مژگان حجاب پیچ و تاب زلف را از شانه می یابیم ما

1 هر که دید از باده لعلی به سامان شیشه را می دهد ترجیح بر کان بدخشان شیشه را

2 گر چه در ابر تنک خورشید را نتوان نهفت می کنم از سادگی در خرقه پنهان شیشه را

3 گر به رقص آرد دل بی تاب ما را دور نیست باده شوخی که سازد پایکوبان شیشه را

4 با شراب عشق خودداری نمی آید ز دل جوش این می می دهد کشتی به طوفان شیشه را

1 می کند پامال، تن آخر دل آسوده را می شود دامن کفن این پای خواب آلوده را

2 جز پشیمانی ندارد حاصلی طول امل چند پیمایی مکرر این ره پیموده را؟

3 آن که دارد آرزوی راه بی پایان عشق کاش می دید این دل و دست و قدم فرسوده را

4 می کشد در حلقه فرمان به اندک فرصتی گوشمال آسمان، گوش سخن نشنوده را

1 از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را چون صدف کن پرده داری گوهر ناسفته را

2 سینه اهل تعلق شاهراه تفرقه است میهمان باشد کثافت، خانه نارفته را

3 در دل تنگ است فتح الباب ها عشاق را خنده ها در پرده باشد غنچه نشکفته را

4 دیده بیدار نگذارد اگر پایی به پیش قطع کردن سخت دشوارست راه خفته را

1 در شکایت ریختی دندان نعمت خواره را کهنه کردی در ورق گردانی این سی پاره را

2 جوهر دل شد عیان از گرم و سرد روزگار آب و آتش ذوالفقاری کرد این انگاره را

3 اهل دل را گفتگوی عشق آب زندگی است نیست نقلی به ز اخگر مرغ آتشخواره را

4 دل نهاد درد تا بودم، فراغت داشتم چاره جویی کرد سرگردان من بیچاره را

1 عمر در تلخی سرآید در شراب افتاده را ساحل از موج خطر باشد در آب افتاده را

2 دارد از حکم روان ما را قضا در پیچ و تاب اختیاری نیست خاشاک در آب افتاده را

3 دل به دریا کن که در مهد صدف بحر کرم ساخت گوهر قطره چشم سحاب افتاده را

4 ساحلی جز دست شستن نیست از جان چون حباب از تهی مغزی به دریای شراب افتاده را

1 دل سیه سازد در و دیوار، سودا کرده را شهر زندان است روی دل به صحرا کرده را

2 کوس رحلت نغمه داود می آید به گوش پیشتر از کوچ، زاد ره مهیا کرده را

3 شهپر پرواز چشم است از تمناهای خام چشم قربانی است دل ترک تمنا کرده را

4 قطره گردد گوهر غلطان در آغوش صدف دل تپد در سینه دایم سیر دریا کرده را

1 از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما

2 ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کرده ایم گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما

3 گر چه گوش باغبان را پرده انصاف نیست داغ ها دارد چو برگ لاله از فریاد ما

4 لوح امکان تنگ میدان است، ورنه می نمود جوهر خود را زبان خامه فولاد ما

1 شمع چندانی که سوزد بال و پر پروانه را بی قراری می دهد بال دگر پروانه را

2 گر نباشد شمع در مد نظر پروانه را خانه روشن می کند سوز جگر پروانه را

3 حسن سنگین دل کجا، دلسوزی عاشق کجا شمع می راند به آب از چشم تر پروانه را

4 می شود بر شمع باد صبح آب زندگی گر شود دست حمایت بال و پر پروانه را

1 گر نظربازی به بال خود کند طاوس ما جوید از بهر رهایی روزنی محبوس ما

2 غربت ما دردمندان، پله آزادگی است نیست جز دام و قفس جای دگر مأنوس ما

3 پنجه با زور جنون کردن نه کار هر کس است سنگ می لرزد به خود از شیشه ناموس ما

4 دست خود را چون صدف بر روی هم نگذاشتیم تا نشد گنجینه گوهر کف افسوس ما

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی