ظلم فریادی از ضعیفان از صائب تبریزی غزل 2212
1. ظلم فریادی از ضعیفان است
ناله برق در نیستان است
1. ظلم فریادی از ضعیفان است
ناله برق در نیستان است
1. عشق سلطان و عقل دهقان است
رزق دهقان ز عدل سلطان است
1. سفر اهل شوق در وطن است
خلوت اهل دل در انجمن است
1. صدق، روشنگر ضمیر من است
صبح روشن ضمیر، پیر من است
1. مژه ام جلوه گاه پروین است
گل خورشید طلعتان این است
1. به که بر خود نبندد از دربان
در دولت به هر که باز شده است
1. تا به دل تخم عشق کشته شده است
آه من در جگر برشته شده است
1. لطف و قهر زمانه هر دو یکی است
گره دام و دانه هر دو یکی است
1. آب خضر و می شبانه یکی است
مستی و عمر جاودانه یکی است
1. عقل را گوشه سرایی هست
عشق را دشت دلگشایی هست
1. در خون کشد نظر را حسنی که بی حجاب است
تیغ برهنه باشد رویی که بی نقاب است
1. از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست
پیوسته صاف باشد بحری که بی کنارست