بر گلشن آنچه زان گل خودرو از صائب تبریزی غزل 1962
1. بر گلشن آنچه زان گل خودرو گذشته است
بر زخم های تازه کی از بو گذشته است؟
1. بر گلشن آنچه زان گل خودرو گذشته است
بر زخم های تازه کی از بو گذشته است؟
1. بر طفل اشک خون جگر دست یافته است
در آب، رنگ چون به گهر دست یافته است؟
1. این گردباد نیست که بالا گرفته است
از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
1. آتش به مغزم از می احمر گرفته است
این پنبه از فروغ گهر درگرفته است
1. زلفش به هر دو دست عنانم گرفته است
ابروی او به پشت کمانم گرفته است
1. چشم قدح به جلوه مینای باده است
این شوخ چشم، قمری سرو پیاده است
1. نقش و نگار دشمن دلهای ساده است
جوهر به چشم آینه موی زیاده است
1. تا چشم من به گوشه عزلت فتاده است
از دیده ام سراسر جنت فتاده است
1. دل از هوس به زلف دو تا اوفتاده است
پرهیز را شکسته به جا اوفتاده است
1. عشقم هنوز جای به گلخن نداده است
برقم هنوز بوسه به خرمن نداده است
1. روی شکفته شاهد جان فسرده است
آواز خنده شیون دلهای مرده است
1. دل را ز کینه هر که سبکبار کرده است
بالین و بستر از گل بی خار کرده است