آثار صائب تبریزی

صفحه 16 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا نیست جز حسرت، نصیب دیده از رویش مرا

2 با خیال او نظر بازی نمی آید ز من بس که ترسیده است چشم از تندی خویش مرا

3 در رگ ابر سیه امید باران است بیش یک سر مو نیست بیم از چین ابرویش مرا

4 گر چو مژگان صد زبان پیدا کنم، چون مردمک مهر بر لب می زند چشم سخنگویش مرا

1 بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا خیزد از بلبل فغان چون در چمن بیند مرا

2 مصرع برجسته آهم چنین کاستاده ام آب گردد شمع اگر در انجمن بیند مرا

3 چرخ عاجز کش که چون شمع آتشم در جان زده است چشم دارم بر مزار خویشتن بیند مرا!

4 منت شمع تجلی می نهد بر بخت من کرم شب تابی فلک چون در لگن بیند مرا

1 یارب از دل مشرق نور هدایت کن مرا از فروغ چشم خورشید قیامت کن مرا

2 تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟ شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

3 خانه آرایی نمی آید ز من همچون حباب موج بی پروای دریای حقیقت کن مرا

4 استخوانم سرمه شد از کوچه گردی های حرص خانه دار گوشه چشم قناعت کن مرا

1 نیست ممکن بر گرفتن دیده از رویش مرا اره گر بر سر گذارد چین ابرویش مرا

2 خار و خس را دشمنی چون برق عالمسوز نیست آرزو نگذاشت در دل تندی خویش مرا

3 می شود صد آه، چون مجمر اگر آهی کشم رخنه کرد از بس به دل مژگان دلجویش مرا

4 شکوه ها در دل گره زان چین ابرو داشتم سرمه گفتار شد چشم سخنگویش مرا

1 برگ کاهی نیست کشت نابسامان مرا خوشه از اشک پشیمانی است دهقان مرا

2 هست از روز ازل با پیچ و تاب آمیزشی چون میان نازک خوبان، رگ جان مرا

3 مزرع امید من از سیر چشمی تازه روست شبنمی سیراب دارد باغ و بستان مرا

4 دیده آیینه از نقش پریشان سیر شد نیست سیری از تماشا چشم حیران مرا

1 نیست از زخم زبان غم عاشق بی باک را سیل می روبد ز راه خود خس و خاشاک را

2 پیش خورشید قیامت ابر نتواند گرفت زلف چون پنهان کند آن روی آتشناک را؟

3 بخیه انجم بر دهان صبح نتوانست زد پرده پوشی چون کنم من سینه صد چاک را؟

4 گر چه سروست از درختان در سرافرازی علم دست دیگر هست در بالادویها تاک را

1 زلف را نبود سرانجامی که می باید مرا خط مگر سامان دهد دامی که می باید مرا

2 کم مبادا سایه عشق از سرم، کز درد و داغ می رساند پخته و خامی که می باید مرا

3 برنمی دارد به رغم من نظر از خاک راه می فشاند بر زمین جامی که می باید مرا

4 از غلط بخشی کند در کار ارباب هوس آن لب خوش حرف، دشنامی که می باید مرا

1 آه باشد به ز زلف عنبرین عشاق را اشک باشد بهتر از در ثمین عشاق را

2 آب حیوان است خوی آتشین عشاق را آیه رحمت بود چین جبین عشاق را

3 می کند ز آتش سمندر سیر گلزار خلیل درد و داغ عشق باشد دلنشین عشاق را

4 آنچنان کز چشمه سنبل شسته رو آید برون پاک سازد دیده های پاک بین عشاق را

1 نیست ماه و آفتابی آسمان عشق را روشنی از آه باشد دودمان عشق را

2 فیض ماه نو ز شمشیر شهادت می برند خون حنای عید باشد کشتگان عشق را

3 از دل سرگشته ام هر ذره ای در عالمی است اختر ثابت نباشد آسمان عشق را

4 غوطه زد حلاج در خون، این کمان را تا کشید چون کند زه هر گرانجانی کمان عشق را؟

1 سبز می گردد روان چون آب از ماندن مرا خضر نتواند به آب زندگی راندن مرا

2 بس که دلسردم ز تار و پود هستی چون کتان می تواند پرتو مهتاب سوزاندن مرا

3 دشمنان را دارم از تیغ تغافل سینه چاک چشم خواباندن بود شمشیر خواباندن مرا

4 شمع ماتم را خموشی به ز آب زندگی است دل نمی گردد سیاه از دامن افشاندن مرا

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی