طاق کرد از هر دو عالم طاق از صائب تبریزی غزل 179
1. طاق کرد از هر دو عالم طاق آن ابرو مرا
ساخت وحشی از جهان آن نرگس جادو مرا
1. طاق کرد از هر دو عالم طاق آن ابرو مرا
ساخت وحشی از جهان آن نرگس جادو مرا
1. برگ عیشی نیست چشم از نوبهار او مرا
بس بود چون لاله داغی یادگار او مرا
1. باعث آزار شد ترک دل آزاری مرا
تخته مشق حوادث کرد همواری مرا
1. جلوه برقی است در میخانه هشیاری مرا
از پی تغییر بالین است بیداری مرا
1. تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا
جوهر دیگر بود در گوهرافشانی مرا
1. نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا
جامه فتح است چون شمشیر عریانی مرا
1. خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا
سیل نتواند ز جا کندن ز سنگینی مرا
1. چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا
کشتی از یک قطره می، گردید دریایی مرا
1. در دل هر قطره آماده است دریایی مرا
هست در هر دانه ای دام تماشایی مرا
1. می کشد در خاک و خون مژگان دلجویی مرا
تیغ زهرآلود باشد چین ابرویی مرا
1. گر به این دستور خیزد، شمع ماتم می کند
دود تلخ خط چراغ دودمان حسن را
1. جامه آزادگی چالاک باشد سرو را
جیب و دامن فارغ از خاشاک باشد سرو را