آثار صائب تبریزی

صفحه 14 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا نیست چون ریگ روان آسایش منزل مرا

2 شهری عشقم، به سنگ کودکان خو کرده ام برنچیند دامن صحرا غبار از دل مرا

3 گر چه از آزادگانم می شمارند اهل دید رفته است از بار دل چون سرو، پا در گل مرا

4 می کند خون در دلم هر ساعت از چین جبین می کشد با اره از سنگین دلی قاتل مرا

1 از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا پیرهن از پرده چشم است یعقوب مرا

2 تار و پود بوی پیراهن رسا افتاده است شکوه از هجران یوسف نیست یعقوب مرا

3 کعبه مقصود را آغوش محرم حلقه است هرگز از طالب جدایی نیست مطلوب مرا

4 صبر من در سخت جانی ها قیامت می کند سایه بید ست زخم تیغ، ایوب مرا

1 سنگ طفلان از جنون رطل گرانی شد مرا درد و داغ عشق باغ و بوستانی شد مرا

2 از گرفتاری به آزادی رسیدم در قفس خارخار دیدن گل آشیانی شد مرا

3 شد ز دنیا چشم بستن، جنت در بسته ام خط کشیدن بر جهان، خط امانی شد مرا

4 عشرت ملک سلیمان می کنم در چشم مور قطره از دقت محیط بیکرانی شد مرا

1 ریخت چون دندان، شود افزون غم نان خلق را سد راه شکوه روزی است دندان خلق را

2 در جوانی گر چه فارغ از غم نان نیستند گردد از قد دوتا این غم دو چندان خلق را

3 آنچنان کز آب تلخ افزون شود لب تشنگی دستگاه حرص افزاید ز سامان خلق را

4 می رسد در خانه در بسته روزی چون اجل حرص دارد این چنین خاطر پریشان خلق را

1 گر چه جا در دیده آن نور نظر دارد مرا شوق چون خورشید تابان دربدر دارد مرا

2 نیست از کوتاهی پرواز برجا ماندنم تنگنای آسمان بی بال و پر دارد مرا

3 بس که دارم انفعال از بی وجودی های خویش آب گردم چون کسی از خاک بردارد مرا

4 نیست از بی جوهری پوشیده حالی های من آسمان چون تیغ در زیر سپر دارد مرا

1 نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا ترزبانی در گلو شد گریه خونین مرا

2 داغ دارد شعله سرگرمیم خورشید را می شود روشن چراغ کشته بر بالین مرا

3 شد دو بالا حرص دنیای من از قد دوتا در فلاخن گشت این خواب سبک، سنگین مرا

4 دشمن خونخوار از تیغ زبانم ایمن است چون گل بی خار، منتهاست بر گلچین مرا

1 کی نیام پوچ می سازد به تمکین تیغ را؟ آستین زندان بود چون دست گلچین تیغ را

2 سیل بی زنهار را هر موج بال دیگرست کثرت جوهر نمی سازد به تمکین تیغ را

3 غمزه اش از کشتن عشاق شد در خون دلیر تشنه خون می کند جان های شیرین تیغ را

4 می کند آهن دلی، کار فسان با کج نهاد نیست در خون ریختن حاجت به تلقین تیغ را

1 حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را بشکند بهر شگون اول کلاه خویش را

2 سوختم، چند از حجاب عشق دارم زیر لب چون الف در بسم پنهان مد آه خویش را؟

3 تا کی از تر دامنی در پرده باشی چون حباب؟ می توان کردن به آهی پاک، راه خویش را

4 می برد غم ره به سر وقت دل ما بی دلیل ابر نیسان می شناسد خانه خواه خویش را

1 غم ز خاطر می برد غمخانه من خلق را طفل مشرب می کند دیوانه من خلق را

2 موجه دریای تحقیق است مد خامه ام مست وحدت می کند میخانه من خلق را

3 از پریزادان معنی نیست خالی کلبه ام داغ دارد گوشه ویرانه من خلق را

4 گر چه از افسانه گردد گرم، چشم مردمان خواب سوزد گرمی افسانه من خلق را

1 غنچه سان پر گل اگر خواهی دهان خویش را پره قفل خموشی کن زبان خویش را

2 کاروانگاه حوادث جای خواب امن نیست در ره سیل خطر مگشا میان خویش را

3 چون شرر بشمر به دامان عدم، آسوده شو در گره تا چند داری نقد جان خویش را

4 برنمی آیی به زخم آسیای آسمان نرم کن زنهار چون مغز استخوان خویش را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی