برگ عیش آماده از فقر و قناعت از صائب تبریزی غزل 132
1. برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا
دست خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا
1. برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا
دست خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا
1. از سر زلف تو بر دل کار مشکل شد مرا
این ره پر پیچ و خم بر پا سلاسل شد مرا
1. سنگ طفلان از جنون رطل گرانی شد مرا
درد و داغ عشق باغ و بوستانی شد مرا
1. عشق پنهان باعث روشن روانی شد مرا
روشن این غمخانه از سوز نهانی شد مرا
1. سر به جیب خویش دزدیدم، کلاهی شد مرا
جمع کردم پای در دامن، پناهی شد مرا
1. تا به کی بند گرانجانی به پا باشد مرا
این زره تا چند در زیر قبا باشد مرا
1. نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا
1. چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟
خون دل چندان نمی یابم که بس باشد مرا
1. بلبل خوش نغمه ام، با گل سخن باشد مرا
سرمه خاموشی از زاغ و زغن باشد مرا
1. پرده دار و حاجب و دربان نمی باشد مرا
خانه چون آیینه بی مهمان نمی باشد مرا
1. داغ عشق از سینه روشن به دست آمد مرا
دامن خورشید ازین روزن به دست آمد مرا
1. بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا
خیزد از بلبل فغان چون در چمن بیند مرا