آثار صائب تبریزی

صفحه 12 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را زنده می دارم به خون دل چراغ خویش را

2 از سیاهی شد جهان بر چشم داغ من سیاه چند دارم در ته دامن چراغ خویش را؟

3 سازگاری نیست با مرهم ز بی دردی مرا می کنم پنهان ز چشم شور، داغ خویش را

4 کاروان بی خودی را نامه و پیغام نیست از که گیرم، حیرتی دارم، سراغ خویش را

1 مشکل است از کوی او قطع نظر کردن مرا ورنه آسان است از دنیا گذر کردن مرا

2 بال من در گرد سر گردیدن گل ریخته است از مروت نیست زین گلشن به در کردن مرا

3 نیست در کالای من چون آب روشن پشت و روی چیست یارب مطلب از زیر و زبر کردن مرا؟

4 گر چه از شیشه است نازک تر دل بی صبر من سینه پیش سنگ می باید سپر کردن مرا

1 مرکز خاک است گردون آسمان عشق را لامکان یک پله باشد آستان عشق را

2 تا چه آید، روشن است، از دست این یک قبضه خاک چرخ نتوانست زه کردن کمان عشق را

3 گفتگوی عاشقی لاحول بی دردان بود عقل نتواند شنیدن داستان عشق را

4 پیش ازین اینجا نمک را قیمت الماس بود شور من کان ملاحت ساخت خوان عشق را

1 گل نزد آبی بر آتش بلبل خودکام را نیست غیر از ناامیدی حاصلی ابرام را

2 چهره خورشید رویان را سپندی لازم است از شب جمعه است نیل چشم زخم ایام را

3 عشق عالمسوز می باید دل افسرده را می پزد خورشید تابان میوه های خام را

4 نیست ممکن از زبان خوش کسی نقصان کند چرب نرمی غوطه در شکر دهد بادام را

1 بر نمی آید مراد از کعبه گل عشق را هست محراب دعا از رخنه دل عشق را

2 می چو خون گرم جوشد از ته دل عشق را مطرب از خانه است چون مرغان بسمل عشق را

3 موج سازد خوش عنان دریای لنگردار را از دویدن کی شود مانع سلاسل عشق را

4 حسن عالمگیر لیلی نیست در جایی که نیست دامن صحرا غبار از عالم گل عشق را

1 چشم او چندان که مست خواب می‌سازد مرا تاب آن موی میان بی‌تاب می‌سازد مرا

2 تا شدم محو جمال او، اثر از من نماند چون کتان آمیزش مهتاب می‌سازد مرا

3 تا نگشتم دور ازو، کامل نگشتم، همچو ماه دوری خورشید عالم‌تاب می‌سازد مرا

4 خوشدلم با آه سرد و گریه‌های آتشین بی‌تکلف این هوا و آب می‌سازد مرا

1 برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا دست خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا

2 خود حسابی شد دل آگاه را روز حساب دیده انصاف میزان قیامت شد مرا

3 پیری از دنیای باطل کرد روی من به حق قامت خم گشته محراب عبادت شد مرا

4 هر می تلخی که بردم در جوانی ها به کار وقت پیری مایه اشک ندامت شد مرا

1 من که خواهم محو از عالم نشان خویش را چون نشان تیر سازم استخوان خویش را

2 کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می شدم تا چو نی در خاک می بستم میان خویش را

3 تیغ نتواند شدن انگشت پیش حرف من تا چو ماه نو سپر کردم کمان خویش را

4 شد قفس زندان من از خارخار بازگشت کاش می کردم فرامش آشیان خویش را

1 در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا شست یاد کوثر از دل آن لب میگون مرا

2 از تماشای رخش چون چشم بردارم، که هست چهره گلرنگ او گیرنده تر از خون مرا

3 خط آزادی طمع زان روی نوخط داشتم سرخط مشق جنون شد آن خط شبگون مرا

4 خشک می آید به چشم سرو چون سوهان روح ریشه در دل کرد تا آن قامت موزون مرا

1 چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا کرم شب تابی برافروزد شبستان مرا

2 در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست تازه می سازد رگ تاکی گلستان مرا

3 حیرت دیدار، قفل خانه چشم من است نیست امید گشایش چشم حیران مرا

4 زیر بار منت ابر بهاران نیستم زهره شیران دهد آب نیستان مرا

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی