آثار صائب تبریزی

صفحه 13 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 خواب وقت فیض در محراب می گیرد مرا چون سگان در صبح دام خواب می گیرد مرا

2 در مسبب گر چه از اسباب رو آورده ام دل همان از عالم اسباب می گیرد مرا

3 با حواس جمع، خود را جمع کردن مشکل است دل درین منزل به چندین باب می گیرد مرا

4 نفس ظلمانی به ظلمت بس که عادت کرده است دل چو دزدان از شب مهتاب می گیرد مرا

1 چون به خاطر آن دو لعل آبدار آید مرا صد بدخشان اشک خونین در کنار آید مرا

2 خون خود را می کنم چون آب بر تیغش حلال بر سر بالین اگر آن گلعذار آید مرا

3 آن که برق خرمنم در زندگی هرگز نشد بعد مردن چشم دارم بر مزار آید مرا

4 تن به هجران دادن و از دور دیدن خوشترست من که از خود می روم چون در کنار آید مرا

1 شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا کشتی از باد مخالف گشت بی لنگر مرا

2 تا چو طوطی از سخن کردند شیرین کام من نی به ناخن می کند شیرینی شکر مرا

3 موج را سرگشته سازد حلقه گرداب بیش می کند جمعیت خاطر پریشان تر مرا

4 نیست در زندان آب و گل خلاصی از جهات جذبه ای کو تا برآرد مهره زین ششدر مرا؟

1 بی کسی کی خوار سازد زاده اقبال را؟ شهپر سیمرغ می گردد مگس ران زال را

2 با تهی چشمان چه سازد نعمت روی زمین؟ سیری از خرمن نباشد دیده غربال را

3 می توانی در دو عالم نوبت شاهی زدن صرف در تسخیر دلها گر کنی اقبال را

4 گفتگوی خامشان را ترجمان در کار نیست لال می فهمد به آسانی زبان لال را

1 ساختم از قتل نادم دلربای خویش را عاقبت زان لب گرفتم خونبهای خویش را

2 فکر دلهای پریشان کی پریشانش کند؟ آن که در پا افکند زلف دوتای خویش را

3 شبنم بیگانه ای این غنچه را در کار نیست تر مکن از باده لعل جانفزای خویش را

4 آه و دودش سنبل و ریحان جنت می شود در دل هر کس که سازی گرم جای خویش را

1 خلق خوش چون صلح می سازد گوارا جنگ را می نماید چرب نرمی مومیایی سنگ را

2 بر فقیران مرگ آسان تر بود از اغنیا راحت افزون است در کندن، قبای تنگ را

3 خورد از بس زخم های منکر از نادیدنی مرهم زنگار کرد آیینه من زنگ را

4 گریه را در پرده دل آب و تاب دیگرست حسن دیگر هست در مینا می گلرنگ را

1 نیست از روی زمین سیری دل خود کام را حرص می گردد زیاد از خاک، چشم دام را

2 داغ دارد میکشان را تشنه چشمی های من می کنم خالی ز می در دست ساقی جام را

3 روزگار عیش را دود سپندی لازم است شد شب آدینه نیل چشم زخم ایام را

4 دل به کوشش آرزو را پخته نتوانست کرد در بغل نتوان رساندن میوه های خام را

1 تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا بی خودی تاج سر افلاک می سازد مرا

2 در گره دایم نخواهد ماند کارم چون صدف شوخی گوهر گریبان چاک می سازد مرا

3 گر چه چون سوزن گرانی بر زمینم دوخته است جذبه آهن ربا چالاک می سازد مرا

4 مدتی شد بار بیرون برده ام زین آسیا گردش افلاک کی غمناک می سازد مرا

1 نیست دلگیری ز دنیا بنده تسلیم را آتش نمرود گلزارست ابراهیم را

2 در دل دریا به ساحل می تواند پشت داد هر که گیرد وقت طوفان دامن تسلیم را

3 گر کنی دل را چو سرو آزاد از فکر بهشت زیر پای خویش بینی کوثر و تسنیم را

4 کشتی طوفانی از ساحل ندارد شکوه ای نیست دلگیری ز ملک فقر ابراهیم را

1 از سیه بختی نگردد دیده گریان برق را می شود ز ابر سیه آیینه رخشان برق را

2 پرده ناموس نتواند حجاب عشق شد ابر چون پنهان کند در زیر دامان برق را؟

3 چرب نرمی می کند خصم سبکسر را دلیر می شود سنگ فسان ابر بهاران برق را

4 عاشقان را کثرت اغیار سد راه نیست جوش خار و خس نسازد تنگ میدان برق را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی