به دوست نامه نوشتن، شعار از صائب تبریزی غزل 1760
1. به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است
به شمع، نامه پروانه بال پروانه است
1. به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است
به شمع، نامه پروانه بال پروانه است
1. خط تو چهره گشای بهار آینه است
تبسمت گل جیب و کنار آینه است
1. ز موج لاله و گل باغ عالم آبی است
پی کشیدن دل هر بنفشه قلابی است
1. ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است
که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است
1. عمارتی که نگردد خراب، همواری است
گلی که رنگ شکستن ندیده هشیاری است
1. به نوخطان نگرستن دلیل دیده وری است
که حسن چهره بدیهی و حسن خط نظری است
1. درین جان که سرانجام خانه پردازی است
عمارتی که به جای خودست خودسازی است
1. میی که درد ندارد صفای درویشی است
گلی که رنگ نبازد لقای درویشی است
1. شدم غبار و همان خارخار من باقی است
توجه چمن آرا به این چمن باقی است
1. مرا که پرده چشم و حجاب هر دو یکی است
قماش چهره او با نقاب هر دو یکی است
1. چراغ صبح و دم مستعار هر دو یکی است
بقای خرده جان و شرار هر دو یکی است
1. ازان مرا شب و روز سیاه هر دو یکی است
که با غرور تو، آه و نگاه هر دو یکی است