باید آهسته ز پیران جهان از صائب تبریزی غزل 1629
1. باید آهسته ز پیران جهان دیده گذشت
نتوان تند به اوراق خزان دیده گذشت
1. باید آهسته ز پیران جهان دیده گذشت
نتوان تند به اوراق خزان دیده گذشت
1. از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت
آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت
1. خط به گرد لب میگون تو چون ساغر گشت
خال شبرنگ ترا اختر دولت برگشت
1. این چه حرف است که در عالم بالاست بهشت؟
هر کجا وقت خوشی رو دهد آنجاست بهشت
1. چشم ازان حسن به سامان چه تواند دریافت؟
مور از ملک سلیمان چه تواند دریافت؟
1. هر که باریک شد از فکر، توانایی یافت
هر که افتاد ز پا، پنجه گیرایی یافت
1. خم چو گردد قد افراخته می باید رفت
پل بر این آب چو شد ساخته می باید رفت
1. اوست سرور که کلاه و کمر از یادش رفت
آن توانگر بود اینجا که زر از یادش رفت
1. هر که آمد به جهان دست به دامان زد و رفت
بر سر خشت عناصر دو سه جولان زد و رفت
1. از هوس گر تو به دنبال هواخواهی رفت
زود بی برگ ازین دار فنا خواهی رفت
1. ناز بیماری ازان چشم گرانخواب گرفت
جوهر تیغ ازان موی میان تاب گرفت
1. پرده از راز من گوشه نشین ساز گرفت
برق در خرمنم از شعله آواز گرفت