غافلان را احتیاج باده از صائب تبریزی غزل 1296
1. غافلان را احتیاج باده گلرنگ نیست
خواب چون افتاد سنگین حاجت پاسنگ نیست
1. غافلان را احتیاج باده گلرنگ نیست
خواب چون افتاد سنگین حاجت پاسنگ نیست
1. روزی دل جز شکست از یار شوخ و شنگ نیست
قسمت دیوانه از طفلان به غیر از سنگ نیست
1. عشق را حاجت به زور بازوی اقبال نیست
فتح اقلیم قفس جز در شکست بال نیست
1. بار بر مجنون ما جمعیت اطفال نیست
خانه آیینه تنگ از کثرت تمثال نیست
1. صبر بر زخم گرانسنگ ملامت سهل نیست
توتیا گشتن به زیر کوه طاقت سهل نیست
1. یک حباب قلزم توحید بی اکلیل ست
هیچ موجی بی صدای شهپر جبریل نیست
1. خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست
دانه چون افتاد گیرا، احتیاج دام نیست
1. آفت دولت به ابنای زمان معلوم نیست
لقمه چون افتاد فربه استخوان معلوم نیست
1. چشم شبم محرم رخسار گلفام تو نیست
بوسه را رنگی ز لبهای می آشام تو نیست
1. داغ من ممنون شکرخند پنهان تو نیست
زیر بار منت گرد نمکدان تو نیست
1. یک سر مو راستی در طاق ابروی تو نیست
رحم در سر کار مژگان بلاجوی تو نیست
1. هیچ لب زیر فلک بی ناله جانکاه نیست
تار و پود عالم امکان به غیر از آه نیست