سه مشعل می سوزد از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 37

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

سه مشعل می سوزد

1 سه مشعل می سوزد

2 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه

3 یکی بر مازه اژدهاوش کوه

4 شعله می وزاند

5 دو دیگر

6 به دره و دامنه

7 تا بادام

8 بنان سراسیمه شوند

9 یکی می سوزد

10 تا نزدیک نشود شغال گرسنه به خوابگاه

11 و به معده پر جوجه کباب شرکت

12 دو دیگر می سوزند

13 تا آهوان و تیهوها

14 به دره های دوردست بکوچند

15 تا شقایق و مرزنگوش بسوزند

16 تا وحش

17 ایمن نماند در حریم آبادانی

18 یکی می سوزد

19 تا

20 روستایی

21 هوای شیرین کردن نان جوین نکند

22 سه مشعل می سوزد

23 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه

24 در روز می سوزند زیر خورشید سوزان

25 و به شب

26 در حوالی جنگل چراغهای نئون

27 سه مشعل

28 نمی سوزند تا چیزی دیده شود

29 بلکه می سوزند

30 تا چیزها دیده نشوند

31 سه

32 مشعل می سوزند

33 در دایره چراغان و آتش

34 تا ظلمات گرداگرد

35 ژرفتر گردد

36 و بازوهای کار و آفرینش

37 چون پروانه های سراسیمه

38 به جانب کانون نور

39 فراخوانده شوند

40 نوری

41 که ظلمت گرداگرد را

42 دامن می زند و ژرفتر می کند

43 روباهی از برکت رنگهای شگفت

44 طاووس پر شکوهی شده در گوشهای از این جهان ؟

45 طاووسی از برکت رنگ های دلارا

46 پا در خور دم یافته

47 در گوشه ای از این جهان ؟

48 مرا چه سود اما

49 که همان شتر صبور بارکشم

50 در وادی سراب ها و دروغ

51 و جز سایه دراز و بی قواره همیشه شلنگ انداز خود

52 تماشاگهی ندارم به سایه روشن صبح و غروب

53 بارم چه کو کنار چه زمرد

54 نه می بینمش نه می خواهم ببینمش

55 و نه احساسش می کنم

56 و سوارم

57 چه

58 امیری برنا و برومند

59 چه حرامی بدنهادی

60 می بینمش و می ستایمش

61 و می برمش بر پشت

62 اگر چه نمی شناسمش

63 چه آموخته ام از روزگار و کار جز این ؟

64 کینه پر آوازه ام ؟

65 یک بار در من بیدار شد

66 غریدم و کف به لب آوردن و هجوم بردم

67 امیر و حرامی هر دو

68 در معرض

69 صاعقه ام بودند

70 و سرانجام

71 آنکه جان بدر برد

72 حرامی بدنهاد بود

73 که اکنون

74 برگرده ام نشسته و می راندم

75 هر سو که خود بخواهد

76 زنم کرمجی بور زیبایی زاییده ؟

77 طاووسی پای در خور دم یافته

78 رئباهی از برکت رنگ ها

79 مرا چه سود اما

80 که بار سنگین

81 چه

82 شوکران چه زمرد

83 بارم

84 و حرامی نابکار سوارم است

85 دیگر سقراط و افعی را

86 از هم تمیز نمی دهم

87 و سراب را

88 به دنبال سایه بی قواره خود

89 می پیمایم

90 مدام

91 مدام

92 مدام

93 اگر به فراز نمی شتابم

94 مپندار که نمی یارمت رسیدن

95 امتناع من از صعود انکار تست

96 تحقیر می کنم بلندایت را

97 زیرا که حقیران تسخیرت می کنند

98 نخستین بیرق را

99 ناتوان ترینان برافراشتند

100 و بیرق ما

101 که سنگین ترین بود و سپیدترین

102 به خون برادرانم آغشته شد

103 به مکر ناجوانمردانه ناتوان ترینان

104 هفت برادر بودیم

105 نخستین را بر هزاره نخست

106 به زیر برف سرخ کفن کردم

107 و ششمین را از هزاره ششم

108 کوتوله ای

109 دشکیش

110 از شیفتگان بلندای تو

111 تا خود بلندتر بنماید

112 از پرتگاه مخوف به زیر افکند

113 هفتمین منم

114 که بیرق را به مغازه ای پنهان کرده ام

115 که لگدمال ناپاکان نشود

116 و خود انزوا گزیده کنارش

117 به پاسداریش

118 و انکار می کنم بلندایت را

119 اما

120 روزی

121 از پناهگاه

122 از هزاره هفتم

123 به بالا خواهم شتافت

124 تا چوبدست های کهنه آویز حقیران را

125 بر کنم و به باد سپارم

126 و بیرق سنگینم را

127 بر بلندای ناچیز تو برافرازم

128 پس آنگاه

129 تو بلندترین چکاد جهان خواهی بود

130 ه یمن بلندای بیرق من

131 ای زمین

132 (اشعار منوچهر آتشی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر