-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سه مشعل می سوزد
2 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه
3 یکی بر مازه اژدهاوش کوه
4 شعله می وزاند
5 دو دیگر
6 به دره و دامنه
7 تا بادام
8 بنان سراسیمه شوند
9 یکی می سوزد
10 تا نزدیک نشود شغال گرسنه به خوابگاه
11 و به معده پر جوجه کباب شرکت
12 دو دیگر می سوزند
13 تا آهوان و تیهوها
14 به دره های دوردست بکوچند
15 تا شقایق و مرزنگوش بسوزند
16 تا وحش
17 ایمن نماند در حریم آبادانی
18 یکی می سوزد
19 تا
20 روستایی
21 هوای شیرین کردن نان جوین نکند
22 سه مشعل می سوزد
23 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه
24 در روز می سوزند زیر خورشید سوزان
25 و به شب
26 در حوالی جنگل چراغهای نئون
27 سه مشعل
28 نمی سوزند تا چیزی دیده شود
29 بلکه می سوزند
30 تا چیزها دیده نشوند
31 سه
32 مشعل می سوزند
33 در دایره چراغان و آتش
34 تا ظلمات گرداگرد
35 ژرفتر گردد
36 و بازوهای کار و آفرینش
37 چون پروانه های سراسیمه
38 به جانب کانون نور
39 فراخوانده شوند
40 نوری
41 که ظلمت گرداگرد را
42 دامن می زند و ژرفتر می کند
43 روباهی از برکت رنگهای شگفت
44 طاووس پر شکوهی شده در گوشهای از این جهان ؟
45 طاووسی از برکت رنگ های دلارا
46 پا در خور دم یافته
47 در گوشه ای از این جهان ؟
48 مرا چه سود اما
49 که همان شتر صبور بارکشم
50 در وادی سراب ها و دروغ
51 و جز سایه دراز و بی قواره همیشه شلنگ انداز خود
52 تماشاگهی ندارم به سایه روشن صبح و غروب
53 بارم چه کو کنار چه زمرد
54 نه می بینمش نه می خواهم ببینمش
55 و نه احساسش می کنم
56 و سوارم
57 چه
58 امیری برنا و برومند
59 چه حرامی بدنهادی
60 می بینمش و می ستایمش
61 و می برمش بر پشت
62 اگر چه نمی شناسمش
63 چه آموخته ام از روزگار و کار جز این ؟
64 کینه پر آوازه ام ؟
65 یک بار در من بیدار شد
66 غریدم و کف به لب آوردن و هجوم بردم
67 امیر و حرامی هر دو
68 در معرض
69 صاعقه ام بودند
70 و سرانجام
71 آنکه جان بدر برد
72 حرامی بدنهاد بود
73 که اکنون
74 برگرده ام نشسته و می راندم
75 هر سو که خود بخواهد
76 زنم کرمجی بور زیبایی زاییده ؟
77 طاووسی پای در خور دم یافته
78 رئباهی از برکت رنگ ها
79 مرا چه سود اما
80 که بار سنگین
81 چه
82 شوکران چه زمرد
83 بارم
84 و حرامی نابکار سوارم است
85 دیگر سقراط و افعی را
86 از هم تمیز نمی دهم
87 و سراب را
88 به دنبال سایه بی قواره خود
89 می پیمایم
90 مدام
91 مدام
92 مدام
93 اگر به فراز نمی شتابم
94 مپندار که نمی یارمت رسیدن
95 امتناع من از صعود انکار تست
96 تحقیر می کنم بلندایت را
97 زیرا که حقیران تسخیرت می کنند
98 نخستین بیرق را
99 ناتوان ترینان برافراشتند
100 و بیرق ما
101 که سنگین ترین بود و سپیدترین
102 به خون برادرانم آغشته شد
103 به مکر ناجوانمردانه ناتوان ترینان
104 هفت برادر بودیم
105 نخستین را بر هزاره نخست
106 به زیر برف سرخ کفن کردم
107 و ششمین را از هزاره ششم
108 کوتوله ای
109 دشکیش
110 از شیفتگان بلندای تو
111 تا خود بلندتر بنماید
112 از پرتگاه مخوف به زیر افکند
113 هفتمین منم
114 که بیرق را به مغازه ای پنهان کرده ام
115 که لگدمال ناپاکان نشود
116 و خود انزوا گزیده کنارش
117 به پاسداریش
118 و انکار می کنم بلندایت را
119 اما
120 روزی
121 از پناهگاه
122 از هزاره هفتم
123 به بالا خواهم شتافت
124 تا چوبدست های کهنه آویز حقیران را
125 بر کنم و به باد سپارم
126 و بیرق سنگینم را
127 بر بلندای ناچیز تو برافرازم
128 پس آنگاه
129 تو بلندترین چکاد جهان خواهی بود
130 ه یمن بلندای بیرق من
131 ای زمین
132 (اشعار منوچهر آتشی)