-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نپرسی آب چیست و علف
2 چگونه می وزد از لای آجر و آهن ؟
3 پله ها را که می پیمودی
4 نفس زنان
5 پنجره ای بود میانه هردو اشکوب
6 و کرت سبزی
7 قاب خیال و خاطره
8 و تپه ای در مه
9 که شقایقی بر آن می سوخت
10 و پنجره بالاتر
11 به رنگ و عبور بازت می گرداند
12 در آسانسوری مانده ای امروز
13 بی پنجره و طرح گذرگاهی
14 که به تکمه ای
15 سال ها از خیابان دورت می کنند
16 بی آنکه به آستانه ای نزدیک شده باشی و به سلامی
17 و بازگشتت
18 صعودی دوباره است
19 به ژرفای ظلمت
20 نپرسی آب چگونه است و علف
21 چگونه می سراید از میان آجر و آهن؟
22 و ریشه ها
23 به سویکدام ژرفای سیراب همهمه می کنند ؟
24 دریاب
25 که آفتاب بعدی شصت سال
26 از کوچه های کودکی دورت خواهد کرد
27 و پنجره ای
28 نیست تا چراغ شقایقی بیاورد
29 بر تپه ای
30 درمه
31 اسب سفید وحشی
32 بر آخور ایستاده گرانسر
33 اندیشناک سینه ی مفلوک دشت هاست
34 اندوهناک قلعه ی خورشید سوخته است
35 با سر
36 غرورش ، اما دل با دریغ ، ریش
37 عطر قصیل تازه نمی گیردش به خویش
38 اسب سفید وحشی ، سیلاب دره ها
39 بسیار از فراز که غلتیده در نشیب
40 رم داده پر شکوه گوزنان
41 بسایر در نشیب که بگسسته از فراز
42 تا رانده پر غرور پلنگان
43 اسب سفید وحشی با نعل نقره وار
44 بس قصه ها
45 نوشته به طومار جاده ها
46 بس دختران ربوده ز درگاه غرفه ها
47 خورشید بارها به گذرگاه گرم خویش
48 از اوج قله بر کفل او غروب کرد
49 مهتاب بارها به سراشیب جلگه ها
50 بر گردن سطبرش پیچید شال زرد
51 کهسار بارها به سحرگاه پر نسیم
52 بیدار شد ز هلهله ی سم او ز خواب
53 اسب سفید وحشی اینک گسسته یال
54 بر آخور ایستاده غضبناک
55 سم می زند به خاک
56 گنجشک ای گرسنه از پیش پای او
57 پرواز می کنند
58 یاد عنان گسیختگی هاش
59 در قلعه های سوخته ره باز می کنند
60 اسب سفید سرکش
61 بر راکب نشسته گشوده است یال خشم
62 جویای عزم
63 گمشده ی اوست
64 می پرسدش ز ولوله ی صحنه های گرم
65 می سوزدش به طعنه ی خورشید های شرم
66 با راکب شکسته دل اما نمانده هیچ
67 نه ترکش و نه خفتان ، شمشیر ، مرده است
68 خنجر شکسته در تن دیوار
69 عزم سترگ مرد بیابان فسرده است
70 اسب سفید وحشی ! مشکن مرا چنین
71 بر من مگیر
72 خنجر خونین چشم خویش
73 آتش مزن به ریشه ی خشم سیاه من
74 بگذار تا بخوابد در خواب سرخ خویش
75 گرگ غرور گرسنه ی من
76 اسب سفید وحشی
77 دشمن کشیده خنجر مسموم نیشخند
78 دشمن نهفته کینه به پیمان آشتی
79 آلوده زهر با شکر بوسه های مهر
80 دشمن کمان گرفته به پیکان سکه ها
81 اسب سفید وحشی
82 من با چگونه عزمی پرخاشگر شوم
83 ما با کدام مرد درآیم میان گرد
84 من بر کدام تیغ ، سپر سایبان کنم
85 من در کدام میدان جولان دهم تو را
86 اسب سفید وحشی ! شمشیر مرده است خالی شده است سنگر زین های آهنین
87 هر دوست کو فشارد دست مرا به مهر
88 مار
89 فریب دارد پنهان در آستین
90 اسب سفید وحشی
91 در قلعه ها شکفته گل جام های سرخ
92 بر پنجه ها شکفته گل سکه های سیم
93 فولاد قلب زده زنگار
94 پیچید دور بازوی مردان طلسم بیم
95 اسب سفید وحشی
96 در بیشه زار چشمم جویای چیستی ؟
97 آنجا غبار نیست گلی رسته در سراب
98 آنجا
99 پلنگ نیست زنی خفته در سرشک
100 آنجا حصارنیست غمی بسته راه خواب
101 اسب سفید وحشی
102 آن تیغ های میوه اشن قلب ای گرم
103 دیگر نرست خواهد از آستین من
104 آن دختران پیکرشان ماده آهوان
105 دیگر ندید خواهی بر ترک زمین من
106 اسب سفید وحشی
107 خوش باش با قصیل تر خویش
108 با یاد مادیانی بور و گسسته یال
109 شییهه بکش ، مپیچ ز تشویش
110 اسب سفید وحشی
111 بگذار در طویله ی پندار سرد خویش
112 سر با بخور گند هوس ها بیا کنم
113 نیرو نمانده تا که فرو ریزمت به کوه
114 سینه نمانده تا که خروشی به پا کنم
115 اسب سفید وحشی
116 خوش باش با قصیل تر خویش
117 اسب سفید وحشی اما گسسته یال
118 اندیشناک قلعه ی مهتاب سوخته است
119 گنجشک های گرسنه از گرد آخورش
120 پرواز کرده اند
121 یاد عنان گسیختگی هاش
122 در قلعه های سوخته ره باز کرده اند
123 مردگان
124 چنان وانمانده پشت سرم
125 تا نشنوم به پوست سوگسرود تبارم را
126 هنوز
127 در آشیان شروه به سر می برم
128 آنک
129 درخت
130 به درخت فاخته های نخلستان
131 یکی شلیل می کشد از ژرفا
132 کوکو ؟
133 و دیگیر
134 پژواک می دهد صدای او را
135 از ژرفای دیگر
136 کوکو ؟ کوکو ؟
137 چنان
138 وانمانده اید پشت سرم مردگان جوان
139 در دام شروه های شما
140 به سر می برم
141 شلیل کشان
142 آینده هم
143 از روبرو که بیایید
144 می بینمتان شلیل کشان
145 کجا رفتند آن رعنا جوانان
146 کجا رفتند آن پاکزه جانان
147 یکی از وادی محشر نیامد
148 که تا با ما بگوید حال ایشان
149 از روبرو که بیاید هم
150 از بزم همسرایی سرنا و نی انبان
151 کمند شروه می اندازید
152 بر کنگره ی ستاره و پندار
153 و
154 کبک
155 پر می کشد و پرستو
156 نماز می شکند
157 حضور سوگوارتان را
158 چنان دور نمانده اید
159 پشت سرم
160 که نشنوم
161 خروش موریانه ی سقف ایمان استوارتان را
162 فاخته به فاخته
163 شلیل می کشم و می پرسم
164 نشان آن به قهر رفته برادر را
165 از بانگ بازگشته ی خود از کوه
166 کوکو ؟ کوکو ؟ کوکو ؟
167 اگر بر نیاید شمایل تو
168 کنار این اندوه
169 خنجر خواهد رویید
170 ثعلب ها گل های گورستانند
171 از میهمانی آن ها می آیم
172 رنج
173 در سبزینه هم جا خوش می کند
174 درد در کاکتوس و زرخم بر نیزه هم
175 گل می دهد
176 به تماشا که بیایی اما همین تشویش در استخوان هایت آشیانه خواهد گرفت
177 کسی به زمستان
178 دسته بنفشه ای نداده بود نه ساقه ی نرگسی
179 همان شاخه ی مورد بود کنار آینه ی عروس و خاک خیس خورده ی کور
180 و بوته های ثعلب که سال دیگر خواهند آمد
181 اگر بر نیاید شمایل تو
182 کنار این بغض آتش خواهد جوشید
183 ثعلب ها به آتش زیر خاکستر بیشتر می مانند تا خنجر در غلاف سبز چرمینه
184 سخن سبزینه و مهر بی هوده است
185 کسی درخت ها را به باغبان آتش فروخته است تا زمین
186 همیشه قلمرو و ثعلب ها باشد
187 اگر شمایل تو نیاید
188 نخستین جبهه
189 کنار همین گورها گشوده خواهد شد
190 سیاووش آنک
191 پیشاپیش مردگان جوان
192 بر اسب سیاه
193 به جوشن آتش ایستاده است