قوله از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 8

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ» یعنی عمله و جدّه و عاقبته، طائر نامیست که عرب در موضع...

قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ» یعنی عمله و جدّه و عاقبته، طائر نامیست که عرب در موضع فال نهند و بیشترین در موضع تشأّم استعمال کنند و قرآن باین معنی فرو آمده آنجا که گفت: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی‌ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» و مصطفی (ص) گفته: لا عدوی و لا طیرة، امّا درین آیت طائر جدّ مردم است بخت او و عمل او و سرانجام کار او هر چه خود کند یا کنند با او. ,

ابو عبیده گفت: «طائِرَهُ» ای حظّه الّذی قضی له من خیر او شرّ او سعادة او شقاوة، مشتقّ من قولهم: طار سهمه اذا ظهر نصیبه، و فی ذلک حجّة علی المعتزلة و القدریة فی الزام الطائره و الطائر ما قضی علیهم من الشّفاء و السّعادة. ,

سدّی گفت: «طائِرَهُ» ای کتابه الّذی یطیر الیه یوم القیامة فی عنقه، یعنی عمله فی عنقه فیکون فی اللزوم کالطّوق للعنق. ,

و قال مجاهد: ما من مولود یولد الّا فی عنقه ورقة مکتوب فیها شقی او سعید، و خصّ العنق لانّه موضع القلادة و الغل و السّمة. و قیل «أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ» ,

یعنی یسرنا له عمله الّذی هو عامله خیرا او شرّا و اغریناه به، و به‌ قال النبی (ص): اعملوا فکلّ میسر لما خلق له، «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ» یعقوب «و یخرج» خواند بالیای و فتحها و ضمّ الرّاء، یعنی یخرج له ذلک الطائر یوم القیامة، «کِتاباً» ای فی حال کونه کتابا و هو نصب علی الحال میگوید بیرون آید آن عمل او و بخت او روز قیامت نامه‌ای گشته، «کِتاباً» ای مکتوبا او ذا کتاب و الفعل علی هذا من خرج، باقی فرّاء «وَ نُخْرِجُ» خوانده‌اند بالنون و ضمّها و کسر الرّاء، یعنی نخرج نحن له کتابا و المخرج هو اللَّه عزّ و جل و الکتاب منصوب لانّه مفعول به و الفعل علی هذا من اخرج میگوید بیرون آریم او را فردا نامه‌ای، «یلقیه» ابن عامر «یَلْقاهُ» خواند بضم یا و فتح لام و تشدید قاف و الفعل علی هذه القراءة من لقّیته المضعف العین الّذی یتعدّی الی مفعولین ای یلقّی الانسان ذلک الکتاب یعنی یؤتاه نامه‌ای که در دست او دهند. ,

باقی فرّاء «یَلْقاهُ» خوانند بفتح یا و سکون لام و تخفیف قاف، و الوجه انّه من لقی الذی یتعدّی الی مفعول واحد، تقول: لقی فلان الشی‌ء و الهاء ضمیر المفعول به، یعنی کتابا یلقاه بعینه و یقرءوه بلسانه نامه‌ای که آن را بیند، «مَنْشُوراً» غیر مطوی لیمکنه قراءته میگوید آن را گشاده بیند و گشاده در دست او داده آید تا خواندن آن او را ممکن گردد، و «مَنْشُوراً» بر هر دو قراءت نصب علی الحال باشد. ,

«اقْرَأْ کِتابَکَ» قول اینجا مضمرست یعنی یقال له اقرأ کتابک، ای کتاب اعمالک گفته‌اند که هر آدمی را صحیفه کردار وی در گردن وی بسته‌اند بر مثال قلاده‌ای، چون از دنیا بیرون شود آن صحیفه در نوردند، پس در قیامت که او را زنده گردانند صحیفه از هم باز کنند و پیش دیده وی آرند و گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ». قتاده گفت: سیقرأ یومئذ من لم یکن قارئا فی الدّنیا، «کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» ای کفی نفسک و الباء زائدة، «حَسِیباً» ای محاسبا و قیل‌ حاکما، و قیل شاهدا، و هو منصوب علی التّمییز. ,

حسن بصری گفت: اینت عدل راست و انصاف بسزا که بنده بر خود داور بود و بر خود گواهی دهد و شمار خود خود کند، و گفته‌اند سیاق این کلمه بر سبیل تهدید است و وعید چنانک کسی را بیم دهی و گویی: ساحاسبک آری بکنم شمار تو «مَنِ اهْتَدی‌ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ» ای من اهتدی الی الرّشاد فانّ ثواب اهتدائه له، «وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها» ای من ضلّ عن الرّشاد فعلیا و بال الضّلال، «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‌» الوزر الحمل، یقال: وزرت کذا ای حملته و سمّی الوزیر وزیرا لانّه یحمل اوزار الملک ای یحمل اعباء ملکه، تأویل این آیت بر دو وجه است: یکی آنست که لا یؤاخذ احد بذنب غیره هیچکس را بگناه دیگری نگیرند، چنانک جای دیگر گفت: «وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی‌ حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‌ءٌ». وجه دیگر آنست که: لیس لاحد ان یعمل ذنبا لانّ غیره عمله کس را نسزد و نه روا بود که گناهی کند که دیگری همان گناه کرده است، و این چنانست که کفّار قریش گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی‌ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ». ,

... قوله: «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا» هذا دلیل علی انّ الایمان سمعیّ و انّما یجب الاجابة بالدعوة و القبول و بالبلاغ و الطّاعة بالرّسالة معنی آیت آنست که هیچ قوم را هرگز عذاب نکنیم نه عذاب استیصال در دنیا و نه عذاب دوزخ در عقبی تا نخست پیغامبری را بایشان فرستیم تا توحید و شرع مر ایشان را بیان کند و بگوید که بنده را ثواب و عقاب بچیست، بچه او را در بهشت آرند و از بهر چه او را در دوزخ کنند. ,

اما کسی که در ایّام فترت از دنیا بیرون شود رسالت باو نارسیده، حکم وی آنست که مصطفی (ص) گفت: یقول الهالک فی الفترة یوم القیامة ربّ لم یأتنی کتاب و لا رسول و یقول المعتوه ربّ لم تجعل لی عقلا اعقل به خیرا و لا شرّا و یقول المولود ربّ لم ادرک العمل فتوضع لهم نار فیقال ردّوها او ادخلوها فیردّها او یدخلها من کان فی علم اللَّه سعیدا لو ادرک العمل و یمسک عنها من کان فی علم اللَّه شقیّا لو ادرکه العمل فیقول ایّای عصیتم فکیف لو رسلی بالغیب اتتکم، و فی روایة اخری فیأخذ مواثیقهم لیطیعنّه فیرسل الیهم ان ادخلوا النّار فو الّذی نفس محمّد بیده لو دخلوها کانت علیهم بردا و سلاما. ,

«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً» یعنی فی الدّنیا، «أَمَرْنا مُتْرَفِیها» ,

یعنی کثّرنا و قوّینا، یقال امر امر بنی فلان ای قوی، و امروا الی کثروا فعلی هذا یکون امر متعدّی امر و قد یکون فعل بالفتح متعدّی فعل بالکسر کما تقول شتر زید و شترته انا، این قراءت عامّه است، و از ابو عمرو: «أَمَرْنا» ,

بتشدید روایت کرده‌اند، و الوجه انّه منقول بالتّضعیف من امر اذا کثر و المراد کثّرنا، ایضا یعقوب: «آمرنا» خواند بمدّ و تخفیف، و هذا أشهر و أکثر فی العربیّة و الوجه انّه منقول بالهمزة من امر القوم اذا کثروا و آمرتهم انا اذا کثّرتهم فهو علی افعلت، و گفته‌اند: «أَمَرْنا مُتْرَفِیها» ,

معنی آنست که: امرنا هم بالطّاعة علی لسان رسولهم، «فَفَسَقُوا فِیها» ,

ای خرجوا عن امرنا و تمرّدوا فی کفرهم، هذا کقول القائل: امرته فعصی و عنی بالمترفین الجبّارین المتسلّطین و الملوک و خصّهم بالامر لانّ غیرهم تبع لهم، و گفته‌اند: «امرنا» بالتّشدید ای سلّطنا، «مُتْرَفِیها» ,

یعنی جعلنا لهم إمرة و سلطانا فعصوا فیها و المترف الّذی ابطره النّعمة و سعة الغذاء حتّی عدا طوره و طغی، و التّرفة النّعمة و غلام مترف ناعم البدن، «فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ» ,

ای ظهر صدق خبر اللَّه عنهم انّهم لا یؤمنون. و قیل وجب علیها ما وعد علی الفسق بقول سابق لا یقع فیه خلف، «فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً» ,

ای اهلکنا النّاس و خرّبنا الدّیار، یقال دمر یدمر دمارا اذا هلک و دمّر اهلک، و فی الحدیث: من اطّلع من صیر باب بغیر اذن فقد دمر، ای هلک و الصّیر الشقّ و روی من نظر فی صیر باب ففقئت عینه فهو هدر و ممّا یتعلّق بالآیة. ما ,

روی معمّر عن الزّهری قال: دخل رسول اللَّه (ص) یوما علی زینب و هو یقول لا اله الّا اللَّه ویل للعرب من شرّ قد اقترب فتح الیوم من ردم یأجوج و مأجوج مثل هذا و حلّق ابهامه و الّتی تلیها، قالت زینب یا رسول اللَّه انهلک و فینا الصّالحون؟ قال نعم اذا کثر الخبث. ,

«وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ» موضع کم نصب، باهلکنا ای امما کثیرة و القرون اهل کلّ عصر و یقع علی الزّمان. فقیل مائة و عشرون سنة. و قیل مائة سنة. و قیل اربعون سنة می‌گوید چند که ما هلاک کردیم از گروه گروه از جهانیان و جهان داران از پس نوح از آن هست که شناخته‌اند چون عاد پیشین و چون عاد پسین: ثمود و عمالقة و قحطان و هست از آن که اهل نسب شناسند ایشان را چون جاسم و جدیس و طسم و اهل جو و اهل غمدان و صحار و وبار، فهل تری لهم من باقیة منها قائم و حصید لا یعلمهم الّا اللَّه. ,

«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ» کان اینجا صلت است و روا باشد که بمعنی یکن بود، یعنی: من یکن یرید العاجلة و عاجلة دنیا است، نعت بجای اسم نهاده و عاجله از آن گفت که در پیش آخرت افتاده، و المعنی من یکن یرید بعمله و طاعته و اسلامه الدّنیا، «عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ» ای القدر الّذی نشاء من البسط و التّقتیر، «لِمَنْ نُرِیدُ» ان نعجّل له شیئا. قال الزجّاج: عجّل اللَّه لمن اراد ان یعجّل له ما یشاء اللَّه لیس ما یشاء هو، این آیت در شأن منافقان فرو آمد که با رسول خدا (ص) غزو میکردند و مقصود ایشان از آن غزو غنیمت این جهانی بود نه ثواب آن جهانی، ربّ العزّه گفت: «عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ» علی قدر استحقاقهم بسهامهم من الغنیمة، «ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ» لکفره و نفاقه، «یَصْلاها» یدخلها، «مَذْمُوماً» ای ملوما، «مَدْحُوراً» ای مطرودا مباعدا من رحمة اللَّه، و الدّحر الطّرد و منه قوله تعالی: «مِنْ کُلِّ جانِبٍ دُحُوراً»، یقال دحرته ادحره دحرا و دحورا اذا باعدته عنک. ,

«وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی‌ لَها سَعْیَها» عمل بطاعة اللَّه، «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» یرید دین الاسلام، «فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ» ای عملهم، «مَشْکُوراً» مجزیّا علیه جزاء حسنا. و قیل: «مَشْکُوراً» مقبولا. و قیل: «مَشْکُوراً» ای محفوظا لهم حتّی یدخلهم اللَّه الجنّة، الشّکر من اللَّه رضی و مثوبة و هو شکور مثیب. قال اللَّه عزّ و جل: «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ» و تقول لاخیک شکر اللَّه سعیک ای رضیه منک و جزاک علیه، و قوله: «فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ». و قوله: «فَلَنْ یُکْفَرُوهُ» ای لا ضیاع علی عملکم و لن تحرموا اجره. ,

«کُلًّا نُمِدُّ» کلّا منصوب به نمدّ «وَ هَؤُلاءِ» بدل من کلّا و المعنی نزید عطاء بعد عطاء و نعطی مرّة بعد اخری و شیئا بعد شی‌ء هؤلاء من المؤمنین و هؤلاء من الکافرین، «مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ» یعنی الدّنیا و هی مقسومة بین البرّ و الفاجر، و فی الخبر: الدّنیا عرض حاضر یأکل منها البرّ و الفاجر، «وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً» ای لا یحظر الرّزق فی الدّنیا علی احد مؤمنا کان او کافرا و انّما الآخرة هی دار الجزاء. ,

«انْظُرْ کَیْفَ» کلّ ما فی القرآن، انظر کیف معناه اعجب کیف یقول اللَّه تعالی، «انْظُرْ» یا محمّد، «کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ» فی الخلق و الخلق و سعة الرّزق و ضیقه و النّاس فی ذلک متفاوتون، «وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا» ای التّفاوت هناک اکبر و اعظم لانّ التّفاوت فیها من وجهین: احدهما بالجنّة و النّار، و الثّانی بالدّرجات فی الجنّة و الدّرکات فی النّار، فقد روی انّ النّبی (ص) قال: انّ بین اعلی اهل الجنّة و اسفلهم درجة کالنّجم تری فی مشارق الارض و مغاربها ,

معنی آیت آنست که مردم در دنیا متفاوت‌اند در خلق و خلق و روزی و احوال معاش، یکی توانگر، یکی درویش، یکی عزیز، یکی ذلیل، یکی خوش خوی، یکی بد خوی، یکی مقیم، یکی غریب یکی بیمار، یکی تن درست یکی با شادی، یکی با اندوه، یکی با عافیت، یکی با بلا و محنت، این همه اللَّه تعالی در ازل قسمت کرده و بخشیده میان خلق خویش و ایشان را درین احوال بر یکدیگر افزونی داده و درجات ایشان زبر یکدیگر برداشته. همانست که آنجا گفت: «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ»، جای دیگر بیان کرد که این تفاوت درجات از بهر چه نهاد گفت: «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ» تا شما را بیازماید در آنک شما را داد تا شما را مطیع یابد یا عاصی، شاکر بیند یا ناسپاس. ابن جریر گفت: «انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ» این تفضیل در کار دینست نه در کار دنیا، ای بعضهم آثر الآخرة فوّفقنا للرّشاد و بعضهم آثر الدّنیا فخذلناه «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» الخطاب للنّبی (ص) و المراد به امّته و یجوز ان یکون التّقدیر: قل یا محمّد ایّها الانسان، لا تجعل مع اللَّه الها آخر فتقعد مذموما» یذمّک اللَّه و الملائکة و المؤمنون، «مَخْذُولًا» یخذلک اللَّه و لا ینصرک. ,

و قیل معنی فتقعد فتعجز، یقال فلان قاعد عن الشّی‌ء ای عاجز عنه، ضد قوله:ساع فی الخیر. ,

عکس نوشته
کامنت
comment