1 از دور فلک که باخت لعب عجبی بر من، که ز هجر داشتم تاب و تبی
2 روزی و شبی، چو روی و موی تو گذشت؟ روزی و چه روزی و شبی و چه شبی؟!
1 چون انجمن سپهر از انجم شد پاک چو این جهان ز مردم
2 گیسو ببرید لیلی شب بر سوک هر اختری که شد گم
1 غمت، که غیر منش با کس آشنایی نیست تو گر جدا شوی، او را زمن جدایی نیست
2 خوشم که غیر، تو را دوش مینمود بمن؛ گمانش اینکه تو را با من آشنایی نیست!
1 جان ز من خواسته جانان چکنم؟! چکنم گر ندهم جان چکنم؟!
2 منع دل میکنم از عشق، ولی چون دلم نیست بفرمان چکنم؟!