گم کرده نمی گوید چه از سپانلو اشعار پراکنده 20

گم کرده نمی گوید چه چیز را

1 گم کرده نمی گوید چه چیز را

2 گردش می کند میان مهمانخانه

3 خانم سکوت با زلف پسرانه

4 تا سکوت ازلی را بیاشوبد از نگفتن ها

5 چه

6 هرج و مرجی

7 یک حلقه ی بی تعهد را جا گذاشته

8 در پیش بند ظرف شویی

9 وسوسه می شود

10 اما به یاد نمی آورد

11 قغاعده ای هم ندارد یافتن ها ، نهفتن ها

12 کبوتری ابلق ب تخته های مطبخ نوک می کوبد

13 نسیم می زود ، می گذرد ، گلبرگ های پژمرده را می روبد

14 تنها کاغذ های خط خطی شاهدند

15 در سبد زیر میزش

16 رفیقانه

17 (

18 اشعار محمد علی سپانلو

19 )

20 در ساحل شب

21 که چشم لیموها روشن بود

22 ما نیز کلید نور را چرخاندیم

23 در تاریکی کتاب را وا کردیم

24 تا حافظه ی دریا بیدار شود

25 با

26 پرتو خودداری ، بر صفحه ی ما ، دریا می تابید

27 انگار یکی منتظر کشفی باشد

28 یا قایقی از شعر خودش را بسراید

29 آن گاه به راز واژه ها پی بردیم

30 آواز جدید با الفبای کهن

31 آواز به گل نشستن شادی

32 یک ماه که اندوه بر او بارید

33 دیدیم که هیچ واژه ای ساکت نیست

34 چشمان زنی که تهنیت می گفت

35 هر گونه تولد را

36 در جشن زنی که بعد ها باید زاییده شود

37 و شعله ی لیمویی اندیشه

38 از چاک بلوز او به دریا می ریخت

39 (

40 اشعار محمد علی سپانلو

41 )

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر