-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی ماه ،بی گل سرخ ، بی زن
2 کشتی هامان را به سمت تروا می رانیم
3 قطار به اکباتان قدیم می رود
4 شیر سنگی خمیازه می کشد
5 زیر بادبان
6 های پلاسیده
7 بلیط هایمان یکسره بود
8 بی ماه منوریم
9 بی گل سرخ معطریم
10 بی زن شوهریم
11 دستمال های کاغذی را
12 از اشک خودسیاه می کند آناهیتا
13 قطار که از خط ریمل او بگذرد
14 و باران که ماه و گل و زن را
15 نمی بارد ، نمی باراند ، بر اجتماع یتیم
16 بر شهرعزب
17 روی بوسه هایی که در هوا به هم گره می خورند
18 روی لب ها که چیزی از رعد و برق نمی دانند
19 که بر مرکب های چوبی به خواب رفته اند
20 در پایانه ی سرویس های سیر و سفر
21 درمرکز تلاقی اشک ها ، وداع ها ، انتظارها
22 بادبان ها می سوزند
23 نسل بی بازگشت
24 بی چراغ . بی گلدان ، بی عروس
25 حتی نمی خواهد سفینه ای اختراع کند
26 این روزها ، اکباتان
27 آقای « دیااکو» را حتی در شغل ناخدا نمی پذیرد
28 بگذار سال پیش باشد
29 آن عشق رخ نداده ، پس اکنون
30 عشقی وجود ندارد
31 مگر از نو سفینه ای بسازیم
32 اما چه سود
33 از اختراع چیزی که بارها اختراعش کرده اند
34 (
35 اشعار محمد علی سپانلو
36 )