-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گناه را به گردن فاصله می اندازیم
2 ولی بهار دشمن صبر است
3 مگر نگفتی : برایم دروغ ننویس ! آن که بر زانوان تو به خواب می رود
4 کتاب نیست
5 مگر ندانستی آن چه رابطه را گره کور می زند ، نه طول فاصله
6 کمبود حوصله خواهد بود ؟
7 اگر ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ باشد
8 کتاب ها ، بر زانوان ما ، هنرهاشان را بیرون می ریزند
9 ماتیلد از سرخ و سیاه
10 میسیز بلوم از دوبلین
11 بلورخانم از همسایه ها
12 و یک
13 کتاب که نامش را فقط من و تو می دانیم
14 هنر ،نه از فراوانی ،از فقدان ها می رنجد
15 بهار را ، با چشم باز ، در باغچه ی رؤیا می کنیم
16 زنان دلفریب رمان ها ، لمیده بر زانویم ، لبخند می زنند به من
17 ماتیلد در پاریس بهانه گیر شبیه تو بود
18 میسیز بلوم در دوبلین تو مثل
19 او حشری نیستی
20 بلور خانم در اهواز سفید و فربه بود
21 تو برخلاف او گندم گونی
22 کتاب شعر تو را نیز دوست دارم که روی زانو بگذارم
23 چه باک خواننده آن را نمی شناسد
24 من و تو اسمش را می دانیم
25 کافی نیست ؟
26 (
27 اشعار محمد علی سپانلو
28 )
29 بی ماه ،بی گل سرخ ، بی زن
30 کشتی هامان را به سمت تروا می رانیم
31 قطار به اکباتان قدیم می رود
32 شیر سنگی خمیازه می کشد
33 زیر بادبان
34 های پلاسیده
35 بلیط هایمان یکسره بود
36 بی ماه منوریم
37 بی گل سرخ معطریم
38 بی زن شوهریم
39 دستمال های کاغذی را
40 از اشک خودسیاه می کند آناهیتا
41 قطار که از خط ریمل او بگذرد
42 و باران که ماه و گل و زن را
43 نمی بارد ، نمی باراند ، بر اجتماع یتیم
44 بر شهرعزب
45 روی بوسه هایی که در هوا به هم گره می خورند
46 روی لب ها که چیزی از رعد و برق نمی دانند
47 که بر مرکب های چوبی به خواب رفته اند
48 در پایانه ی سرویس های سیر و سفر
49 درمرکز تلاقی اشک ها ، وداع ها ، انتظارها
50 بادبان ها می سوزند
51 نسل بی بازگشت
52 بی چراغ . بی گلدان ، بی عروس
53 حتی نمی خواهد سفینه ای اختراع کند
54 این روزها ، اکباتان
55 آقای « دیااکو» را حتی در شغل ناخدا نمی پذیرد
56 بگذار سال پیش باشد
57 آن عشق رخ نداده ، پس اکنون
58 عشقی وجود ندارد
59 مگر از نو سفینه ای بسازیم
60 اما چه سود
61 از اختراع چیزی که بارها اختراعش کرده اند
62 (
63 اشعار محمد علی سپانلو
64 )