در ساحل شب از سپانلو اشعار پراکنده 21

در ساحل شب

1 در ساحل شب

2 که چشم لیموها روشن بود

3 ما نیز کلید نور را چرخاندیم

4 در تاریکی کتاب را وا کردیم

5 تا حافظه ی دریا بیدار شود

6 با

7 پرتو خودداری ، بر صفحه ی ما ، دریا می تابید

8 انگار یکی منتظر کشفی باشد

9 یا قایقی از شعر خودش را بسراید

10 آن گاه به راز واژه ها پی بردیم

11 آواز جدید با الفبای کهن

12 آواز به گل نشستن شادی

13 یک ماه که اندوه بر او بارید

14 دیدیم که هیچ واژه ای ساکت نیست

15 چشمان زنی که تهنیت می گفت

16 هر گونه تولد را

17 در جشن زنی که بعد ها باید زاییده شود

18 و شعله ی لیمویی اندیشه

19 از چاک بلوز او به دریا می ریخت

20 (

21 اشعار محمد علی سپانلو

22 )

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر