نپرسی آب چیست از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 45

منوچهر آتشی

آثار منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

نپرسی آب چیست و علف

1 نپرسی آب چیست و علف

2 چگونه می وزد از لای آجر و آهن ؟

3 پله ها را که می پیمودی

4 نفس زنان

5 پنجره ای بود میانه هردو اشکوب

6 و کرت سبزی

7 قاب خیال و خاطره

8 و تپه ای در مه

9 که شقایقی بر آن می سوخت

10 و پنجره بالاتر

11 به رنگ و عبور بازت می گرداند

12 در آسانسوری مانده ای امروز

13 بی پنجره و طرح گذرگاهی

14 که به تکمه ای

15 سال ها از خیابان دورت می کنند

16 بی آنکه به آستانه ای نزدیک شده باشی و به سلامی

17 و بازگشتت

18 صعودی دوباره است

19 به ژرفای ظلمت

20 نپرسی آب چگونه است و علف

21 چگونه می سراید از میان آجر و آهن؟

22 و ریشه ها

23 به سویکدام ژرفای سیراب همهمه می کنند ؟

24 دریاب

25 که آفتاب بعدی شصت سال

26 از کوچه های کودکی دورت خواهد کرد

27 و پنجره ای

28 نیست تا چراغ شقایقی بیاورد

29 بر تپه ای

30 درمه

31 اسب سفید وحشی

32 بر آخور ایستاده گرانسر

33 اندیشناک سینه ی مفلوک دشت هاست

34 اندوهناک قلعه ی خورشید سوخته است

35 با سر

36 غرورش ، اما دل با دریغ ، ریش

37 عطر قصیل تازه نمی گیردش به خویش

38 اسب سفید وحشی ، سیلاب دره ها

39 بسیار از فراز که غلتیده در نشیب

40 رم داده پر شکوه گوزنان

41 بسایر در نشیب که بگسسته از فراز

42 تا رانده پر غرور پلنگان

43 اسب سفید وحشی با نعل نقره وار

44 بس قصه ها

45 نوشته به طومار جاده ها

46 بس دختران ربوده ز درگاه غرفه ها

47 خورشید بارها به گذرگاه گرم خویش

48 از اوج قله بر کفل او غروب کرد

49 مهتاب بارها به سراشیب جلگه ها

50 بر گردن سطبرش پیچید شال زرد

51 کهسار بارها به سحرگاه پر نسیم

52 بیدار شد ز هلهله ی سم او ز خواب

53 اسب سفید وحشی اینک گسسته یال

54 بر آخور ایستاده غضبناک

55 سم می زند به خاک

56 گنجشک ای گرسنه از پیش پای او

57 پرواز می کنند

58 یاد عنان گسیختگی هاش

59 در قلعه های سوخته ره باز می کنند

60 اسب سفید سرکش

61 بر راکب نشسته گشوده است یال خشم

62 جویای عزم

63 گمشده ی اوست

64 می پرسدش ز ولوله ی صحنه های گرم

65 می سوزدش به طعنه ی خورشید های شرم

66 با راکب شکسته دل اما نمانده هیچ

67 نه ترکش و نه خفتان ، شمشیر ، مرده است

68 خنجر شکسته در تن دیوار

69 عزم سترگ مرد بیابان فسرده است

70 اسب سفید وحشی ! مشکن مرا چنین

71 بر من مگیر

72 خنجر خونین چشم خویش

73 آتش مزن به ریشه ی خشم سیاه من

74 بگذار تا بخوابد در خواب سرخ خویش

75 گرگ غرور گرسنه ی من

76 اسب سفید وحشی

77 دشمن کشیده خنجر مسموم نیشخند

78 دشمن نهفته کینه به پیمان آشتی

79 آلوده زهر با شکر بوسه های مهر

80 دشمن کمان گرفته به پیکان سکه ها

81 اسب سفید وحشی

82 من با چگونه عزمی پرخاشگر شوم

83 ما با کدام مرد درآیم میان گرد

84 من بر کدام تیغ ، سپر سایبان کنم

85 من در کدام میدان جولان دهم تو را

86 اسب سفید وحشی ! شمشیر مرده است خالی شده است سنگر زین های آهنین

87 هر دوست کو فشارد دست مرا به مهر

88 مار

89 فریب دارد پنهان در آستین

90 اسب سفید وحشی

91 در قلعه ها شکفته گل جام های سرخ

92 بر پنجه ها شکفته گل سکه های سیم

93 فولاد قلب زده زنگار

94 پیچید دور بازوی مردان طلسم بیم

95 اسب سفید وحشی

96 در بیشه زار چشمم جویای چیستی ؟

97 آنجا غبار نیست گلی رسته در سراب

98 آنجا

99 پلنگ نیست زنی خفته در سرشک

100 آنجا حصارنیست غمی بسته راه خواب

101 اسب سفید وحشی

102 آن تیغ های میوه اشن قلب ای گرم

103 دیگر نرست خواهد از آستین من

104 آن دختران پیکرشان ماده آهوان

105 دیگر ندید خواهی بر ترک زمین من

106 اسب سفید وحشی

107 خوش باش با قصیل تر خویش

108 با یاد مادیانی بور و گسسته یال

109 شییهه بکش ، مپیچ ز تشویش

110 اسب سفید وحشی

111 بگذار در طویله ی پندار سرد خویش

112 سر با بخور گند هوس ها بیا کنم

113 نیرو نمانده تا که فرو ریزمت به کوه

114 سینه نمانده تا که خروشی به پا کنم

115 اسب سفید وحشی

116 خوش باش با قصیل تر خویش

117 اسب سفید وحشی اما گسسته یال

118 اندیشناک قلعه ی مهتاب سوخته است

119 گنجشک های گرسنه از گرد آخورش

120 پرواز کرده اند

121 یاد عنان گسیختگی هاش

122 در قلعه های سوخته ره باز کرده اند

123 مردگان

124 چنان وانمانده پشت سرم

125 تا نشنوم به پوست سوگسرود تبارم را

126 هنوز

127 در آشیان شروه به سر می برم

128 آنک

129 درخت

130 به درخت فاخته های نخلستان

131 یکی شلیل می کشد از ژرفا

132 کوکو ؟

133 و دیگیر

134 پژواک می دهد صدای او را

135 از ژرفای دیگر

136 کوکو ؟ کوکو ؟

137 چنان

138 وانمانده اید پشت سرم مردگان جوان

139 در دام شروه های شما

140 به سر می برم

141 شلیل کشان

142 آینده هم

143 از روبرو که بیایید

144 می بینمتان شلیل کشان

145 کجا رفتند آن رعنا جوانان

146 کجا رفتند آن پاکزه جانان

147 یکی از وادی محشر نیامد

148 که تا با ما بگوید حال ایشان

149 از روبرو که بیاید هم

150 از بزم همسرایی سرنا و نی انبان

151 کمند شروه می اندازید

152 بر کنگره ی ستاره و پندار

153 و

154 کبک

155 پر می کشد و پرستو

156 نماز می شکند

157 حضور سوگوارتان را

158 چنان دور نمانده اید

159 پشت سرم

160 که نشنوم

161 خروش موریانه ی سقف ایمان استوارتان را

162 فاخته به فاخته

163 شلیل می کشم و می پرسم

164 نشان آن به قهر رفته برادر را

165 از بانگ بازگشته ی خود از کوه

166 کوکو ؟ کوکو ؟ کوکو ؟

167 اگر بر نیاید شمایل تو

168 کنار این اندوه

169 خنجر خواهد رویید

170 ثعلب ها گل های گورستانند

171 از میهمانی آن ها می آیم

172 رنج

173 در سبزینه هم جا خوش می کند

174 درد در کاکتوس و زرخم بر نیزه هم

175 گل می دهد

176 به تماشا که بیایی اما همین تشویش در استخوان هایت آشیانه خواهد گرفت

177 کسی به زمستان

178 دسته بنفشه ای نداده بود نه ساقه ی نرگسی

179 همان شاخه ی مورد بود کنار آینه ی عروس و خاک خیس خورده ی کور

180 و بوته های ثعلب که سال دیگر خواهند آمد

181 اگر بر نیاید شمایل تو

182 کنار این بغض آتش خواهد جوشید

183 ثعلب ها به آتش زیر خاکستر بیشتر می مانند تا خنجر در غلاف سبز چرمینه

184 سخن سبزینه و مهر بی هوده است

185 کسی درخت ها را به باغبان آتش فروخته است تا زمین

186 همیشه قلمرو و ثعلب ها باشد

187 اگر شمایل تو نیاید

188 نخستین جبهه

189 کنار همین گورها گشوده خواهد شد

190 سیاووش آنک

191 پیشاپیش مردگان جوان

192 بر اسب سیاه

193 به جوشن آتش ایستاده است

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر