13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 فروزنده شبی روشن‌تر از روز جهان روشن به مهتاب شب‌افروز

2 شبی باد مسیحا در دماغش نه آن بادی که بنشاند چراغش

3 ز تاریکی در آن شب یک نشان بود که آب زندگی در وی نهان بود

4 سوادی نه بر آن شبگون عماری جز آن عصمت که باشد پرده‌داری

1 فرنگیس اولین مرکب روان کرد که دولت در زمین گنجی نهان کرد

2 از آن دولت فریدونی خبر داشت زمین را باز کرد آن گنج برداشت

3 سهیل سیم‌تن گفتا تذروی به بازی بود در پائین سروی

4 فرود آمد یکی شاهین به شبگیر تذرو نازنین را کرد نخجیر

1 شبی از جمله شبهای بهاری سعادت رخ نمود و بخت یاری

2 شده شب روشن از مهتاب چون روز قدح برداشته ماه شب‌افروز

3 در آن مهتاب روشنتر ز خورشید شده باده روان در سایه بید

4 صفیر مرغ و نوشانوش ساقی ز دلها برده اندوه فراقی

1 ملک را گرم کرد آن آتش تیز چنانک از خشم شد بر پشت شبدیز

2 به تندی گفت من رفتم شبت خوش گرم دریا به پیش آید گر آتش

3 خدا داند کز آتش بر نگردم ز دریا نیز موئی تر نگردم

4 چه پنداری که خواهم خفت ازین پس به ترک خواب خواهم گفت ازین پس

1 چو روزی چند شاه آنجا طرب کرد به یاری خواستن لشگر طلب کرد

2 سپاهی داد قیصر بی‌شمارش به زر چون زر مهیا کرد کارش

3 ز بس لشگر که بر خسرو شد انبوه روان شد روی هامون کوه در کوه

4 چو کوه آهنین از جای جنبید زمین گفتی که سر تا پای جنبید

1 چو سر بر کرد ماه از برج ماهی مه پرویز شد در برج شاهی

2 ز ثورش زهره وز خرچنگ برجیس سعادت داده از تثلیث و تسدیس

3 ز پرگار حمل خورشید منظور بدلو اندر فکنده بر زحل نور

4 عطارد کرده ز اول خط جوزا سوی مریخ شیرافکن تماشا

1 چنین در دفتر آورد آن سخن‌سنج که برد از اوستادی در سخن رنج

2 که چون شیرین ز خسرو باز پس ماند دلش دربند و جانش در هوس ماند

3 ز بادام تر آب گل برانگیخت گلابی بر گل بادام می‌ریخت

4 بسان گوسپند کشته بر جای فروافتاد و می‌زد دست بر پای

1 مهین بانو دلش دادی شب و روز بدان تا نشکند ماه دل افروز

2 یکی روزش به خلوت پیش خود خواند که عمرش آستین بر دولت افشاند

3 کلید گنج‌ها دادش که برگیر که پیشت مرد خواهد مادر پیر

4 در آمد کار اندامش به سستی به بیماری کشید از تن‌درستی

1 چون بر شیرین مقرر گشت شاهی فروغ ملک بر مه شد ز ماهی

2 به انصافش رعیت شاد گشتند همه زندانیان آزاد گشتند

3 ز مظلومان عالم جور برداشت همه آیین جور از دور برداشت

4 ز هر دروازه‌ای برداشت باجی نجست از هیچ دهقانی خراجی

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی