1 یکی شب از شب نوروز خوشتر چه شب کز روز عید اندوهکشتر
2 سماع خرگهی در خرگه شاه ندیمی چند موزونطبع و دلخواه
3 مقالتهای حکمت باز کرده سخنهای مضاحک ساز کرده
4 به گرداگرد خرگاه کیانی فرو هشته نمدهای الانی
1 خوشا ملکا که ملک زندگانی است بها روزا که آن روز جوانی است
2 نه هست از زندگی خوشتر شماری نه از روز جوانی روزگاری
3 جهان خسرو که سالار جهان بود جوان بود و عجب خوشدل جوان بود
4 نخوردی بیغنا یک جرعه باده نه بیمطرب شدی طبعش گشاده
1 نشسته شاه روزی نیم هشیار به امیدی که گردد بخت بیدار
2 در آمد قاصدی از ره به تعجیل ز هندستان حکایت کرد با پیل
3 مژه چون کاس چینی نم گرفته میان چون موی زنگی خم گرفته
4 به خط چین و زنگ آورد منشور که شاه چین و زنگ از تخت شد دور
1 چو شد معلوم کز حکم الهی به هرمزبر تبه شد پادشاهی
2 به فرختر زمان شاه جوانبخت به دارالملک خود شد بر سر تخت
3 دلش گر چه به شیرین مبتلا بود به ترک مملکت گفتن خطا بود
4 ز یک سو ملک را بر کار میداشت ز دیگر سو نظر بر یار میداشت
1 چو شیرین را ز قصر آورد شاپور ملک را یافت از میعادگه دور
2 فرود آوردش از گلگون رهوار به گلزار مهین بانو دگر بار
3 چمن را سرو داد و روضه را حور فلک را آفتاب و دیده را نور
4 پرستاران و نزدیکان و خویشان که بودند از پی شیرین پریشان
1 کلید رای فتح آمد پدید است که رای آهنین زرینکلید است
2 ز صد شمشیرزن رای قوی به ز صد قالب کلاه خسروی به
3 به رایی لشگری را بشکنی پشت به شمشیری یکی تا ده توان کشت
4 چو آگه گشت بهرام قویرای که خسرو شد جهان را کارفرمای
1 چنین گوید جهاندیده سخنگوی که چون میشد در آن صحرا جهانجوی
2 شکاری چون شکر میزد ز هر سو بر آمد گرد شیرین از دگر سو
3 که با یاران جماش آن دلافروز به عزم صید بیرون آمد آن روز
4 دو صیدافکن به یکجا باز خوردند به صید یکدگر پرواز کردند
1 چو دهقان دانه در گل پاک ریزد ز گل گر دانه خیزد پاک خیزد
2 چو گوهر پاک دارد مردم پاک کی آلوده شود در دامن خاک
3 مهین بانو که پاکی در گهر داشت ز حال خسرو و شیرین خبر داشت
4 در اندیشید ازان دو یار دلکش که چون سازد بهم خاشاک و آتش
1 چو پیر سبزپوش آسمانی ز سبزه برکشد بیخ جوانی
2 جوانان را و پیران را دگر بار به سرسبزی در آرد سرخ گلزار
3 گل از گل تخت کاوسی بر آرد بنفشه پر طاووسی بر آرد
4 بسا مرغا که عشقآوازه گردد بسا عشق کهن کان تازه گردد
1 ملک عزم تماشا کرد روزی نظرگاهش چو شیرین دلفروزی
2 کسی را کان چنان دلخواه باشد همه جائی تماشاگاه باشد
3 ز سبزه یافتند آرامگاهی که جز سوسن نرست از وی گیاهی
4 در آن صحن بهشتی جای کردند ملک را بارگه بر پای کردند