13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 چو طالع موکب دولت روان کرد سعادت روی در روی جهان کرد

2 خلیفت وار نور صبح گاهی جهان بستد سپیدی از سیاهی

3 فلک را چتر بد سلطان ببایست که الحق چتر بی‌سلطان نشایست

4 در آوردند مرغانِ دُهُل ساز سحرگه پنج نوبت را به آواز

1 برآمد ناگه مرغ فسون ساز به آیین مغان بنمود پرواز

2 چو شیرین دید در سیمای شاپور نشان آشنائی دادش از دور

3 به شاپور آن ظن او را بد نیفتاد رقم زد گرچه بر کاغذ نیفتد

4 اشارت کرد کان مغ را بخوانید وزین در قصه‌ای با او برانید

1 چو مشگین جعد شب را شانه کردند چراغ روز را پروانه کردند

2 به زیر تخته‌نرد آبنوسی نهان شد کعبتین سندروسی

3 بر آمد مشتری منشور بر دست که شاه از بند و شاپور از بلا رست

4 در آن دیر کهن فرزانه شاپور فرو آسود کز ره بود رنجور

1 به نام آنکه هستی نام ازو یافت فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت

2 خدائی کافرینش در سجودش گواهی مطلق آمد بر وجودش

3 تعالی الله یکی بی مثل و مانند که خوانندش خداوندان، خداوند

4 فلک بر پای دار و انجم افروز خرد را بی‌میانجی حکمت آموز

1 چو آمد زلف شب در عطر رسائی به تاریکی فرو شد روشنائی

2 برون آمد ز پرده سحر سازی شش اندازی بجای شیشه بازی

3 به طاعت خانه شد خسرو کمر بست نیایش کرد یزدان را و بنشست

4 به برخورداری آمد خواب نوشین که بر ناخورده بود از خواب دوشین

1 در آن مدت که من در بسته بودم سخن با آسمان پیوسته بودم

2 گهی برج کواکب می‌بریدم گهی ستر ملایک می‌دریدم

3 یگانه دوستی بودم خدائی به صد دل کرده با جان آشنائی

4 تعصب را کمر در بسته چون شیر شده بر من سپر بر خصم شمشیر

1 چون سلطان جوان شاه جوانبخت که برخوردار باد از تاج و از تخت

2 سریر افروز اقلیم معانی ولایت گیر ملک زندگانی

3 پناه ملک شاهنشاه طغرل خداوند جهان سلطان عادل

4 ملک طغرل که دارای وجود است سپهر دولت و دریای جود است

1 مرا چون هاتف دل دید دمساز بر آورد از رواق همت آواز

2 که بشتاب ای نظامی زود دیرست فلک بد عهد و عالم زود سیرست

3 بهاری نو برآر از چشمه نوش سخن را دست بافی تازه در پوش

4 در این منزل بهمت ساز بردار درین پرده به وقت آواز بردار

1 قضا را از قضا یک روز شادان به صحرا رفت خسرو بامدادان

2 تماشا کرد و صید افکند بسیار دهی خرم ز دور آمد پدیدار

3 به گرداگرد آن ده سبزه نو بر آن سبزه بساط افکنده خسرو

4 می‌سرخ از بساط سبزه می‌خورد چنین تا پشت بنمود این گل زرد

1 خدایا چون گِلِ ما را سرشتی وثیقت نامه‌ای بر ما نوشتی

2 به ما بر خدمت خود عرض کردی جزای آن به خود بر فرض کردی

3 چو ما با ضعف خود دربند آنیم که بگزاریم خدمت تا توانیم

4 تو با چندان عنایت‌ها که داری ضعیفان را کجا ضایع گذاری

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی