نخستین بار گفتش کز کجائی از نظامی گنجوی خمسه 57
1. نخستین بار گفتش کز کجائی
بگفت از دار ملک آشنائی
...
1. نخستین بار گفتش کز کجائی
بگفت از دار ملک آشنائی
...
1. چو شد پرداخته فرهاد را چنگ
ز صورت کاری دیوار آن سنگ
...
1. مبارک روزی از خوش روزگاران
نشسته بود شیرین پیش یاران
...
1. جهان سالار خسرو هر زمانی
به چربی جستی از شیرین نشانی
...
1. سراینده چنین افکند بنیاد
که چون در عشق شیرین مرد فرهاد
...
1. در اندیش ای حکیم از کار ایام
که پاداش عمل باشد سرانجام
...
1. چو خسرو نامه شیرین فرو خواند
از آن شیرین سخن عاجز فرو ماند
...
1. جهان خسرو که تا گردون کمر بست
کله داری چنو بر تخت ننشست
...
1. به آیین جهانداران یکی روز
به مجلس بود شاه مجلس افروز
...
1. ملک دانسته بود از رای پر نور
که غم پرداز شیرین است شاپور
...
1. چو عالم بر زد آن زرین علم را
کز او تاراج باشد خیل غم را
...
1. چو خسرو دید ماه خرگهی را
چمن کرد از دل آن سرو سهی را
...