باد نوروز آمد و درهای از امیرخسرو دهلوی غزل 1132
1. باد نوروز آمد و درهای بستان کرده باز
گل جهانی را به روی خویش خندان کرده باز
1. باد نوروز آمد و درهای بستان کرده باز
گل جهانی را به روی خویش خندان کرده باز
1. بوستان بشکفت و روی لاله خندان گشت باز
بر رخ گل طره سنبل پریشان گشت باز
1. یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ ساز
یا تماشا گاه جانم آن رخ گلرنگ ساز
1. بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز
ناله ای کز سوز عشقت داشتم دارم هنوز
1. با پسته میگون تو شکر چه کند کس؟
با خنده میمون تو گوهر چه کند کس؟
1. کار دلم از دست شد، ای دلربا، فریادرس
تنها فراقم می کشد، آخر بیا، فریادرس
1. بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس
بیا که باد صبا گشت عیسوی انفاس
1. خرابی من از آن چشم پر خماری پرس
هلاک جانم از آن لاله بهاری پرس
1. دل ببردی به جنگجویی و بس
خو گرفتی به تندخویی و بس
1. ای ز تو کارسازی همه کس
همه را هم تو کارسازی و بس
1. تعالی الله، چه دولت داشتم دوش
که بود آن بخت بیدارم در آغوش
1. مرا کاری ست مشکل با دل خویش
که گفتن می نیارم مشکل خویش